معرفی "نامه سرانجام" از کتابهای مهم اهل‌حق

  • 1393/02/17 - 11:36
از مجموعه کتابهای مهم در فرقه اهل‌حق از "نامه سرانجام" می‌توان نام برد که در قرن هشتم هجری قمری توسط سلطان اسحاق و یارانش به رشته تحریر در آمدهاست. سرانجام دارای شش بخش یا جزو است به نامهای: بارگه بارگه، دوره هفتوانه، گلیم و کول، دوره چهل‌تن، دوره عابدین و خرده سرانجام.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ از مجموعه کتابهای مهم در فرقه اهل‌حق از "نامه سرانجام" می‌توان نام برد. به مجموعه کتابها و رساله‌های دینی اهل‌حق که در قرن هشتم هجری قمری توسط سلطان اسحاق و یارانش به رشته تحریر در آمده، کلام یا خزانه یا سرانجام گویند.[1] سرانجام دارای شش بخش یا جزو است به نامهای: بارگه بارگه، دوره هفتوانه، گلیم و کول، دوره چهل‌تن، دوره عابدین و خرده سرانجام.
بارگه بارگه:
 درباره فرود آمدن بارگاه ذات احدیت الهی در زمان‌های بس کهن در سرزمین‌های گوناگون ایران و جهان است. همچنین درباره‌ی گردش ارواح فرشتگان در پیکره پیغمبران، پادشاهان، بزرگان و سرداران ایران. این بخش از سرانجام را هفتاد و دو پیر سروده‌اند و هر بند آن مستقل و بدیع است و هر بند به طرز و شیوه‌ای مخصوص سروده شده و در هر یک فکری مخصوص غلبه دارد. در اشعار مزبور به نامداران و بزرگان و قهرمانان تاریخی و افسانه‌ای ایران نیز اشاره شده است.[2]
دوره هفتوانه:
 غالبا از موضوعات مربوط به قربانی و ادعیه و گشت و گذارهای ارواح در هفت طبقه آسمان و خلقت فرشتگان و برگزاری جم‌ها در روز ازل ترکیب یافته است.[3]
گلیم و کول:
 (که به معنی گلیم به دوش و پشمینه پوش است،) درباره‌ی ریاضت‌ها و مجاهدت‌های شخصی به نام "پیر بنیامین" در یمن است که روزگاری دور لباس پشمینه می‌پوشید و در یمن به سقایی می‌پرداخته است. زمانی وی با عده‌ای از یارانش سوار بر کشتی از دریای اسکندریه  می‌گذشته که ناگهان باد وزیدن گرفته و دریا طوفانی و متلاطم می‌گردد. مسافرین کشتی، چندین روز را در سختی و گرسنگی به سر می‌برند. پیر بنیامین برای نجات مسافرین و یارانش به درگاه حق‌تعالی راز و نیاز می‌نماید و سرانجام دعای وی مستجاب می‌گردد و همگی از طوفان نجات می‌یابند و به خدمت سلطان باز می‌گردند.[4]
دوره چهل تن:
 درباره‌ی آفرینش چهل تن از فرشتگان است که از روز ازل برای رازداری آفریده شده و در قرن هشتم هجری قمری ارواح آنان در پیکره‌ی چهل تن تجلی نمود و آنان مردم را به یکتا پرستی و توحید دعوت کردند. این بخش از سرانجام دارای چهل بند است که هر بند آن را شاعری سروده و در آن سرایش‌ها، ذات و صفات جلال و جبروت حق‌تعالی توصیف شده است.[5]
دوره عابدین:
 شامل مناجات‌ها  و راز و نیازهای عابدین جاف و در مورد احوال و ارواح صالحان و گناهکاران پس از مرگ است.[6]
خرده سرانجام:
خرده سرانجام نیز دارای یک رشته مطالب راجع به برگزاری جم، جوز شکستن، سر سپردن، نامگذاری کودک، ازدواج، غسل و تلقین میت می‌باشد که به نثر و نظم نوشته شده است.[7]
علاوه بر نامه سرانجام که ذکر شده٬ کتابهای دیگری از قرن دوم هجری تا قرن سیزدهم هجری به یادگار مانده که از سوی بزرگان و خواص اهل حق به نظم در آمده است. این کتابها عبارتند از : «دوره بهلول٬ دوره بابا سرهنگ٬ دوره شاه خوشین٬ دوره بابا نااوس٬ دوره دامیاری٬ دفتر پردیور، دفتر ساوا، دیوان گوره٬ دوره نود و نه پیر شاهو، شصت و شش غلام زرین کمر، زلال زلال٬دوره شاه ویس قلی، دوره پیر عالی، دوره بابا جلیل، کلام سید خاموش٬ کلام ایل بگی٬ کلام خان الماس٬ کلام شاه تیمور،کلام ذوالفقار، کلام شیخ امیر،کلام قاصد، کلام، کلام نوروز٬ کلام سید براکه، کلام دروریش قلی، کلام جناب، کلام مجرم و کلام درویش اجاق ».[8]

اشعار این کتابها به گویش گورانی تحت تاثیر لهجه‌های لکی و لری به اشعار ده هجائی و هشت هجائی سروده شده است. لازم به ذکر است که کلمه گورانی در اصل منسوب به گوران است و گوران نام یکی از طوایف مهم کرد بین سنندج و کرمانشاه می‌باشد که بیشتر پیرو دین اهل حق می‌باشند و عده‌ای از آنان پیرو مسلک اهل‌حق‌اند.[9]
بر مبنای اعتقاد به دونادون (تناسخ) و بنا به کتاب نامه‌سرانجام، در قرون گذشته، برخی از رهبران و بزرگان یارسان، در قالب پیامبران ایرانی چون زرتشت، مانی، مزدک به جهان آمده و به هدایت و ارشاد مردم پرداخته و آنان را به یکتاپرستی و توحید فراخوانده‌اند. مثلا پیر بنیامین و پیر موسی و پیر داوود و شاه ابراهیم و بابا یادگار که جزو هفت تن می‌باشند، در قالب‌های گوناگون در میان مردم ظاهر شده‌اند.
بیشتر متون فرقه یارسان منثور است و هر منظومه شامل دو مصراع و هر مصراع مرکب از ده هجاست و می‌توان آن را نوعی مثنوی نامید که از لحاظ قیافه و حروف اواخر دو مصراع با همدیگر همانند و اغلب تابع قوانین قافیه‌اند.
برخی از مطالب متون اهل‌حق حکمت آمیز است که آن را علم الاعلی گویند و برای فهم آن احتیاج به قوهٍ‌ی تفکر و نیروی اندیشه است و بعلت آنکه در آنها اصطلاحات فلسفی به کار رفته، هر کسی آن را به خوبی درک نمی‌کند و به همین علت در مقدمه نامه سرانجام آمده است که نباید مطالب آن را برای هر کسی فاش کرد و باید با راز و رمز آن را بیان کرد و از مردم نااهل پوشیده داشت و ممکن است که همین امر موجب شده باشد تا متون و معارف فرقه اهل‌حق محدود به اهالی همان فرقه باقی بماند و کمتر منتشر شود تا به عقیده ایشان از دسترس اغیار به دور باشد و این امر موجب شده است کار تحقیق در این حوزه با دشواری‌هایی مواجه شود. البته همانطوری که بیان شد، چونکه اساس مطالب و مبانی اعتقادی اهل‌حق به مساله تناسخ برمی‌گردد، در جای‌جای این کتاب به بهانه‌های مختلف به مساله تناسخ اشاره شده است و نیز به خرافاتی اشاره شده که بعنوان دلیل برای افعال اهل‌حق بیان شده است؛ همانند اینکه بارگه بارگه به طور صریح سعی در القاء مساله تناسخ به مخاطب دارد و اینکه تناسخ را از فرود آمدن ذات خداوند در زمان‌های کهن در سرزمین‌های گوناگون ایران و جهان سخن می‌گوید و همچنین بیان می کند که گردش ارواح فرشتگان در پیکره پیغمبران و پادشاهان و بزرگان و سرداران ایران انجام شده است و باید توجه داشت که نام بردن طیف های گوناگونی که افراد مختلف جامعه به هر روی تمایل به یکی از این طیف‌ها دارند، به مخاطب القاء می‌کند که مساله تناسخ مطلبی تازه و ابداعی نبوده و نیست تا جایی که حتی در ارواح پیامبران و بقیه طیف های مهم جامعه این مساله روی داده است و در آخر به با اشاره غیر مستقیم نتیجه می‌گیرد، تناسخ امری ثابت شده و مسلم است بدین صورت که این بخش از نامه سرانجام را منسوب به هفتاد و دو پیر می‌کند تا ایشان را از خطای در فکر و انحراف اعتقادی مبرا کند. چرا که اگر نویسنده این بخش یک نفر بود، مخاطب می‌توانست به او ایراد وارد کند که مطلب شما بوی انحراف از عقاید عمومی مردم است و برای اینکه عقیده تنایخ را به مخاطب بفماند، باید سعی فراوان نماید، و حال آنکه با نوشتن این جمله که «این بخش از نامه سرانجام را هفتاد و دو پیر سروده‌اند» تمای شبهاتی که ممکن است از یک یا چند سراینده اندک سر زند، از جمع هفتاد و دو نفری دور می‌شوند، در نتیجه به صورت غیر ملموس به نتیجه دلخواه خود می‌رسد و برای اثبات مدعایش نیازی به آوردن صغری و کبری ندارد و خواننده عامی با خواندن چنین متنی هیچ‌گاه در پی فحص و تحقیق در مورد صحت آن بر نمی‌آید. 

بقیه مطالب بیان شده هم به گونه ای بیان شده است که در بادی بدء و اولین مرتبه که خواننده آن را مطالعه نمود، مورد قبول وی واقع شود، خصوصا اینکه متون اهل‌حق به لهجه محلی نوشته شده است و اینکه این متون برای اهالی همین لهجه‌ها سروده شده تا مخاطب قبل از خواندن چنین متونی، اعتمادی نسبی به آنها داشته باشد و با خواندن قسمتی از این متون دلگرم به آنها شده و باوری سطحی از عقاید مطرح شده از متون مذکور به صورت پیش فرض بپذیرد و دیگر به هیچ عنوان به فکر تحریف این متون و منحرف شدن آنها از راه حق را به ذهن خود راه ندهد و نتیجه آن هم پدید آمدن فرقه های مختلف انحرافی از جمله اهل‌حق است.   

منابع:
1- نامه سرانجام، صص 20 و 21
2-دانش‌نامه نام‌آوران یارسان، ص 15
3-نامه سرانجام، صص 192 و 193
4- نامه سرانجام، ص 311 و 313
5- نامه سرانجام، ص 390
6- نامه سرانجام، ص 429
7- دانش‌نامه نام‌آوران یارسان، ص 16
8-اهل‌حق، پیروان و مشاهیر، ص 24
9-همان
 

 

تولیدی

دیدگاه‌ها

بانام خدای قادر و متعال باسلام و عرض احترام ؛ آقایان محترمی که خود را از نسل امامان اطهار (ع) دانسته و برای خود شجره نامه جعلی ساخته و خود را سادات اهل حق می خوانند متن زیر را با دقت و تعقل و با تفکر بخوانند و مردم عوام را دیگر نفریبند . سپاه پاسداران انقلاب اسلامی استان کرمانشاه در سال ۱۳۶۵طی ۵۴ مورد سوال از خلیل عالی نژاد انجام داده و ایشان در خصوص سادات اهل حق چنین پاسخ داده اند . سوال سی و یکم : سیادت خاندان اهل حق از کیست ؟ آیا شما دارای شجره ساداتی هستید ؟ در صورت امکان یک نسخه از آن را در اختیار ما قرار دهید. پاسخ : در بدو ظهور اهل حق برای یک مرتبه سیادت بصورت انتصابی بوده است و از آن پس بطور ارثی و لایتغیر تا نهایت این موضوع ادامه خواهد داشت بدین معنی که از طرف حضرت سلطان صحاک چند نفر از اطرافیان و یارانش به عنوان جانشین ایشان معرفی می گردند که اینان همان سر سلسله های خاندانها می باشند و عواقب آن افراد سادات فعلی اهل حق. سر سلسله خاندانی که اینجانب وابسته به آن هستم حضرت عالی قلندر نام دارد که از نظر ذاتی و مظهریت حضرت امام حسین (ع) محسوب خواهد شد. از توضیح و یا تحویل قسمت سوم سوال بدلیل عدم اهمیت موضوع معذورم .

از شماها سوال می کنم این افراد سید ، پیر ، دلیل و بعضی دیگر اهل حق افراد باطن دار هستند یعنی از غیب خبر می دهند و غیب گو می باشند لطف کنید آن غیوبی که آنان (و فرد غیب گو را هم ) تاکنون خبر کرده اند را ذکر نمایید . بنده مفهوم باطن دار بودن را درک نمی کنم ، یعنی چه ؟ تا کی دروغ و تا کی حیله و تزویر و تا کی پنهان کاری ( سرمگو ) در مسایل مسلکی اهل حق و تا کی این مردم عوام را در ضلالت و گمراهی نگاه داشت ؟!! و تا کی این مردم را می خواهید بدوشید و از دسترنج ایشان سوء استفاده نمایید . ؟؟؟!!!!

هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ» «او است اول و آخر و ظاهر و باطن و او به همه چیز دانا است» (۵۷ / ۳ ) باسلام و عرض احترام ؛ از تضادهایی که در فرقه اهل حق دیده می شود این است که می گویند: ما قرآن را قبول داریم و دوازده امام را قبول دارم ولی دین ما دین کامل شده اسلام است ( با این که پر از نقص و تضاد و اختلاف نظر است) همان طور که اسلام کامل شده ی دین های قبل از خود است. اهل حق می گوید: قرآن کریم علاوه بر ۳۰ جزء دو جزء دیگری دارد که نزد ماست و سر مگو نام دارد که حضرت محمد (ص) به علی (ع) گفته و همین طور ادامه داشته که در آخر به حضرت مهدی (عج) رسیده و ایشان نیز این سر را به زبان کردی به سران این فرقه گفته است. ؟؟؟؟ !!! حتی سر این هم اختلاف دارند, یعنی در جایی می گویند این سر( راز ) از حضرت مهدی (عج) به دست آنها رسیده ولی در جایی دیگر می گویند این سر از حضرت علی (ع) به دست آنها رسیده است. این در حالی است که طبق گفتار و کردار اهل حق / یارسان نه قرآن را قبول دارند و نه خدا را, چه برسد به این که پیامبر و امامان را قبول داشته باشید. ؟؟؟؟!!!! سلطان حقیقت ( بنیان گذار این فرقه / سلطان صحاک ) خود را خدا می دانست و به پدرش گفته که به زیارت خانه خدا نرود بلکه او را زیارت کند, همچنین در کتاب سرانجام ( که از کتاب های مقدس فرقه یارسان به شمار می رود ) نوشته سلطان حقیقت نماز وجود ندارد و روزه در این فرقه سه روز است . همچنین در کلام گور( یکی دیگر از کتاب های مقدس این فرقه ) آمده است که قرآن گذاف و دروغ است و قرآن ناحق است . حال می بینیم که این فرقه علاوه بر این که خدا و قرآن و پیغمبر و امامان را قبول ندارند حتی کفر نیز گفته اند . اهل حق گر چه از لحاظ علمی پشتوانه ضعیفی دارند و اصلاً ازپشتوانه علمی برخوردار نیستند . و شاید بتوان گفت که اصلاً پشتوانه ای علمی ندارند . لطفاً به متن بالا پاسخ های خود را مستند و با ادله خواص پسند و نه با عوام فریبی ، مرقوم فرمایید. ممنون می شوم .

حکم غسل و نماز و دفن میت در شرع مقدس اسلام : حکم غسل و نماز و دفن میت که در آئین مقدس اسلام با دستورات خاص و آدابی غیر قابل تغییرجایگاهی حساسی دارد ، آن را در اینجا جهت روشن شدن اذهان فرقه اهل حق و کسانی ادعا دارند که مسلمان شیعه مذهب هستند ولی آداب وسنن ، مقررات و قوانینی که برای مسلک خویش وضع نموده همه و همه مخالف با اسلام می باشد ، به آن پرداخته می شود . این فرقه برای این که بتوانند برای تظاهر به اسلامیت خود دلیلی داشته باشند ناگزیر... به اعمال شریعت و حقیقت قائل هستند . اعمال شریعت تقریبا همان است که در اسلام مرسوم می باشد و بعد به لحاظ تکمیل آنچه در شریعت واجب گردیده آداب و سنتی را به عنوان مثلا نماز و روزه حقیقت مطرح کرده اند . این اسائه ادب به ساحت خدا و رسول خدا و امامان دلالت می کند رؤسای این فرقه ( سیدها ، دلیل ها ، پیرها وباصطلاح بزرگان و... ) بر این عقیده اند آنچه در شرع انور وارد شده است کفایت نمی کند که اینان جهت تکمیل آن وظایفی را مقرر کرده اند یا اینکه خواسته اند خویش را در پس این تظاهر به اسلامیت پنهان کنند و مدعی اسلام شوند . اینجا هم می گویند بعد از شستشو و انجام آداب شریعت از استعمال سدر و کافور و غیره آنگاه غسل حقیقت در باره او انجام می شود دعای غسل که مخصوص بخود را می خوانند و در آتی در کامنتی مجزا و تکیک از هم ذکر می گردد .

طریقه غسل دادن میت در مسلک اهل حق : و حکم عزیز شاه خاونکار – و شرط بنیام پیر سر قطار – وردای داود و طاس رمزبار- و قلم زرین موسی دفتردار- و جام ابراهیم و آب طشار – طاهربو میت اول آخر یار . البته طبق دستور فوق وقتی تمام اعضای بدن میت شستشو داده شد و پاک و پاکیزه گردید آن وقت باید طاس یا ظرفی را پر از آب کرده و روی آن ایه غسل فوق خوانده و آن آب از سر تا پایین پای میت ریخته و این عمل را سه بار تکرار نمایند البته آب باید از سر وصورت و سینه و شکم الی آخر بدن و پای میت بگذرد و بعد میت را به طرف چپ خوابانده و سه مرتبه هم آیه غسل را روی آب خوانده و آن آب را از طرف راست تا پایین پای میت بریزند و پس از آن میت را به طرف راست خوابانده و سه بار هم به طرف چپ او بریزند و در تمام موارد فوق باید روی میت به طرف قبله باشد ( منظور به طرف پردیورباشد که قبله اهل حق است ) . پس از آنکه میت غسل دادند و ستر و کافور کردند و بدن او را خشک نمودند او را در میان کفن پیچیده و بوسیله تابوت یا چیز دیگری که حمل میت در آن جایز باشد آن را از غسالخانه حرکت داده و جهت دفن در قبرستان به محل مخصوص می برند و در چند قدمی قبر میت را با تابوت رو به قبله (پردیور) به زمین می گذارند و نماز( مخصوص خود) آن را می خوانند . البته بعضی در منزل خود و یا در جای محفوظی عمل تغسیل میت را بجای می آورند.

طریقه غسل دادن میت از نظرشرع مقدس اسلام : حضرت امام صادق (ع) فرموده اند هر مومنی که مؤمن را غسل دهد و به هنگامی که او را از پهلویی به پهلوی دیگر می غلطاند بگوید « اللهم هذا بدن عبدک المؤمن و قدراخرجت رو حرمنه و فرقت بینهما فعفوک عفوک عفوک » یعنی (( بار خدایا این بنده مؤمن تست و تو روح را از او بیرون کردی و میان روح و بدن او جدایی افکندی ، خدایا عفو و بخشایشت را بر او برسان )) ( اصول کافی ج ۳ ص ۱۶۴ ) اگر آقایان و فرقه اهل حق ادعای تشیع دارند چرا سنت بی اساسی را بر آنچه امام صادق (ع) فرموده اند ترجیح می دهند ؟!! . خوشبختانه درمورد نمازمیت مطلبی تحت عنوان نمازمیت شریعتی و حقیقتی ندارند فقط به دستوریکه سنت سلطان اسحاق وبا آداب نماز میت اسلامی فرق می کند عمل می نمایند و به این گونه است .

طریقه نمازخواندن بر میت در فرقه اهل حق : روح فلان کس و صدق یقین ، و اشاره شرط شاه بنیامین ، وردای داود رهنمای رهبر، نبوسرگردان و قهر سقر، و قلم زرین موسی دفتردار ، ردبو و صراط و شرط و اقرار ، و خدمت کرده پاک پیر رمزبار ، و ناز ایوت دایم الهشیار، و نازملک خلاصه طیار ، و ناز مصطفی میر حشمت بار ، و ناز هفتوان سیدان نازار، و جاودانی شادبو رستگار ، و چشمه حیات جرعه بنوشو ، خلات باقی و تن بپوشو ، و دیدار حق مست سر خوش بو، مرغش سر فراز هم صاحب بش بو ، وجودش خالص تمام طیاربو ، داخل و حلقه سلسله یاربو، و ثبت موسی حساوش پاک بو ، آزاد و کرم سلطان سهاک بو ، مجرم ویطوره نمازش وانا ، جاری بی و امر سلطان دانا . (ایوت : درلغت کردی معنی پرورش و نهگداری و پرستاری است که در نامه سرانجام لقب شاه ابراهیم فرزند محمد گوره سوار یاد شده است . ) .

طریقه نمازخواندن بر میت دردین مقدس اسلام : دراسلام می باید همان طورکه امام صادق سلام الله علیه نیز فرموده اند بر (( اهل قبله هرکه باشد نماز گذارد )) ( امالی صدوق ص ۲۱۷ ) وقتی میت را شستشو نمودند با آب خالص و کافور و سدر غسل دادند و کفن کردند ، جنازه را بصورتی که پایش رو به حضرت امام رضا (ع) باشد بهمان هیبت که در قبر می گذارند برای اقامه نماز میت گذاشته او که می خواهد نماز میت بخواند همان طور که رسول خدا (ص) (( اگرمرد بود مقابل ناف او می ایستادند و اگر زن می بود برابر پائین تر از سینه قرار می گرفتند )) (استبصارج ۱ ص ۴۷۱ ) و نماز میت را این گونه می خواندند : تکبیراول می گوید : (( اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله )) تکبیر دوم را می گوید و می خواند : (( اللهم صل علی محمد و آل محمد )) سپس تکبیر سوم را اداء کرده می گوید : (( اللهم اغفر للمؤمنین و المؤمنات )) و بعد تکبیر چهارم اگرمیت مرد باشد می گوید : (( اللهم اغفرلهذا المیت )) و اگر زن بود می گوید: (( اللهم اغفر لهذاه المیت )) و بعد تکبیر پنجم را بگوید . حال جای دارد بگوییم نمازی میتی که در فرقه اهل حق مرسوم است و بدعت گذاشته اند چه شباهتی به نماز میتی دارد که نزد مسلمان شیعه مرسوم است ؟!! در صورتی که اهل حق خود را مسلمان شیعه می دانند باید به آنچه در تشیع فرض می باشد عمل کنند ، و نه درظاهر به آن تظاهر نمایند بلکه در خفا هم مطابق ظاهر عمل نمایند .

تلقین میت در مسلک اهل حق : در کتاب برهان الحق نورعلی الهی می نویسد برای میت اینگونه تلقین بخوانید « یا حق امان است ، فلان مرده است ( اسم ببرد ) بدرگاه تو پناه آورده است ، چون بشرط حقیقت سرسپرده است ، از تقصیرات و گناهانش در گذر ... اول و آخر یار امین » ( برهان الحق چاپ سوم ص ۵۷۵ ) فلان کس مردن ، یا شاه امانن فلان کس مردن ، اگرگناه کارارکردار کردن ، و رای حقیقت زحمتش بردن ، پناه و درگای سلطان آوردن ، شرط بنیام سرش سپردن ، لقمه ی حلالی حقیقت وردن ، خیانت ورای ایمان نکردن ، و جوز سکه نشان موان ، هر ویت مزانی و چه دستوان ، یا شاه قبول کر لاله رجا مان ، بگذر و تقصیر جرم و گنامان ، روح فلانی و فنی و میرد ، وبارگناه رو به عقب کرد ، نکیرین نکن یا حق عذابش ، (حق : ذات خداوندگار را گویند و اهل حق خدا را به این نام خوانند. ) ، هر چه سئوال کن ایدن جوابش، اولش یارن آخرین یارن ، پیرش بنیامین شاه خاونکارن ، دلیل داودن رهنمای روشن ، کردارش چراغ و پیش پاشن ، محاسب موسی صاحب دفترن ، قبله حقانیش و پردیورن ، شفیعش و حشر خاتون رمزبارن ، دستگیرشاه ابراهیم یار یادگارن ، حساب کتاب و دونا دون ، صراط میزان و شر شونن ، پناگاش همت جم راسانه ، (جم : اجتماع اهل حق را گویند که با مراسم خاص انجام می پذیرد .) ، جم مکان حق قبله خاصانه ، اصول دینش شرط اقرارن ، و روژحسا و هفتنش یارن ، هفتن هفتوان شریک یارن ، چنی چلتنان و هم قطارن ، آب کوثرش چشمه طشارن ، جامش آئینه جمال یارن ، چشمه انطهور عین سلطانه ، عینش شعله شوق جم جهانه ، چلتن پیروان او شعله نورن ، دایم الاوقات سمت و حضورن ، طهور شیوه ذات کوثر صفاته ، حیات بخش جان موت مماته ، امیدن نصیب کل یارسان بو ، راگه آخرت لیشان آمان بو ، پنامان حقن حق یارمان بو ، همت یاران پشت بارمان بو ، یا گر چک داود یا پیر بنیامین ، سلطان کرم کی جم باچن آمین مجرم یه قانون تلقینمانه ، یه شرط اصول رای دینمانه . توضیح اینکه در موقع خواندن نماز و تلقین به جای فلان کس اسم شخص فوت شده را می خوانند و پس از خاتمه تلقین ، طبق معمول روی قبر میت را پوشانده و تمام مردم که در آنجا حاضر هستند بحالت ایستاده به سوره فاتحه که توسط یک نفر خوانده می شود گوش داده و بقیه آمین می گویند .

تلقین میت در دین مقدس اسلام : حضرت امام باقر (ع) می فرمایند : (( چون میت را درون قبرش گذاردی بگو : « بسم الله و فی سبیل الله و علی مله رسول الله » و سپس آیه الکرسی بخوان و دست خود را به شانه راستش بزن و بگو « ای فلان رضیت بالله رباً و بالاسلام دیناً و لمحمد رسولاً و لعلی اماماً » و نام امام زمان او را نیز یاد کن )) ( وسایل الشیعه ج ۱ ص ۸۴۴ ) که در عصر ما می باید اسامی مبارک امامان معنعن برده شود تا وجود اقدس و نازنین حضرت حجه بن الحسن العسکری و ملاحظه می فرمائید که هیچ کدام از آداب غسل و نماز و دفن و تلقین میت که نزد فرقه اهل حق مرسوم است با آنچه در اسلام وارد می باشد شباهت ندارد .

لطفا به این وبلاگ هم مراجعه کنید ( 73 فرقه http://313muslims.blog.ir) نظر قانون اساسی جمهوری اسلامی و مراجع تقلید در مورد اهل حق

ابزار تشخیص حق از باطل گوش، چشم و فؤاد نعمت‌هایی هستند که خداوند ارزانی داشته است که انسان به وسیله آنها حق را از باطل تمییزداده و خود را به واقع برساند و به وسیله آنها اعتقاد و عمل تحصیل نماید. سپس از یک یک آنها بازخواست می‌‌شود که آیا در آنچه به کار بسته عملی به دست آورده یا نه و اگر به دست آورده پیروی هم کرده یا خیر؟ مثلاً از گوش می‌‌پرسند آیا آنچه شنیدی از معلوم‌ها و یقین‌ها بود یا آنچه هرکه هرچه گفت گوش کردی؟ و از چشم می‌‌پرسند آیا آنچه تماشا کردی واضح و یقینی بود یا خیر؟ و از قلب می‌‌پرسند آنچه که‌اندیشیدی و یا بدان حکم کردی به آن یقین داشتی یا نه؟ گوش و چشم و قلب ناگزیرند که حق را اعتراف نمایند و به آنچه که واقع شده گواهی دهند، بنابراین برهر فردی لازم است که از پیروی کردن غیر علم بپرهیزد، زیرا اعضا و ابزاری که وسیله تحصیل علم‌اند به زودی علیه آدمی گواهی می‌‌دهند و می‌‌پرسند آیا چشم و گوش و قلب را در علم پیروی کردی یا در غیرعلم؟ اگر در غیرعلم پیروی کردی چرا کردی؟ و آدمی درآن روز عذر موجهی نخواهد داشت. (طباطبایی، ۱۴۱۷ق، ج ۱۳، ص ۹۵)

موانع شناخت حق از منظر قرآن خالی از فایده نیست که عامل مؤثری را که قرآن به عنوان مانع شناخت حق بیان کرده بشناسیم. وآن « پیروی از هواهای نفسانی» است. از آیه: إِنَّا جَعَلْنَاکَ خَلِیفَةً فِی الأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلا تَتَّبِعْ الْهَوَی فَیُضِلَّکَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ (ص/ ۲۶۹) ترجمه: پس میان مردم به حقّ داوری کن، و زنهار از هوس پیروی مکن که تو را از راه خدا به درکند از مفهوم آیه چنین استفاده می‌‌شود که پیروی ازهوای نفس، عامل روی گردانی از حق است. هواپرستی هرگز به انسان اجازه نمی‌‌دهد چهره حقیقت را چنانکه هست ببیند و داوری صحیح و خالی از حب و بغض پیدا کند. اساساً حب و باطل غیرقابل جمع هستند، زیرا حق بر دلیل و عقل استواراست و باطل از هوی و شهوات سرچشمه می‌‌گیرد. (زحیلی، ۱۴۱۸ق، ج۷، ص ۲۲۵) عجب اینکه عادت کردن به گناه در مراحل نهایی و خطرناکش چنین است که آدمی ننگین‌ترین و زشت‌ترین کارها را حق خود می‌‌شمارد و پاکترین تمتع و بهره‌گیری جنسی را ناحق می‌‌داند. آن قوم گمراه به حضرت لوط(ع)گفتند: «... و ما لنا فی بناتک من حق... »؛ (هود / ۷۹) ما به دختران تو حق نداریم. این تعبیر بیانگر نهایت انحراف این گروه است. به عبارتی دیگر، یک جامعه آلوده به جایی می‌‌رسد که حق را باطل و باطل را حق می‌‌بیند. ازدواج با دختران پاک و باایمان را اصلاً در قلمرو حق خود نمی‌‌شمارد، ولی به عکس، انحراف جنسی را حق می‌‌شمارد. (شیرازی، ۱۳۷۴ش، ج ۹، ص ۱۸۴)

توی نوشته هاتون گفته بودید ک هر کسی ک از سرانجام پیروی کنه نماز نمیخونه و پیرو دین محمد نیست اما دلیل کافر بودنشون هم نمیشه اینکه توی اکثر سایتها مردم کامنت میزارن ک این دین کفر هست به نظر من درست نیست و این دین هم بعد از اسلام اومده درسته ک روزه ی 30روزه نداره و فقط 3روزه یا نماز نداره اما به هر حال تحت تاثیر اسلام بوده و حتما دین پاکی محسوب میشه و اصلا درست نیست ک قضاوت کنید شمایی ک اسم خودتون رو مسلمان گزاشتید و گفتید ک کلام ها هیچ جا وجود نداره اگه کتاب نون والقلم رو بخونید سرگذشت الحق ها رو نوشته و چرا دینشون الان مخفیه و این سایت مطالب جامع و کاملی داشت با عکس کتاب سرانجام [پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ می‌توانید دیدگاه خود را ارائه کنید. اما تبلیغ سایت‌های یارسان در پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب، مجاز نمی‌باشد].

تمام سخن این است که اهل حق دین نیست. دلیل دین بودن آن چیست؟

من اهل حقم و افتخار میکنم...هر کس یه عقیده ای داره..قرار نیس کسی رو ب خاطر عقایدش بازخواست کنیم..درسته ک آیین یارسان جزو اسرار هستش و بزرگترین دلیلش اینه ک افراد کوته فکر ک مغزشون گنجایش تحلیل بیشتر و فراتر نداره. درک و فهم مطالب کتاب مارو هم نداره و کلا هضم عقاید و رسوم و مفاهیم ما براشون سخته...برای فهمش یه ذهن باز و متفکر لازمه...لطفا با کلمات بازی نکنید....در پی در بدنام کردن اهل حقا نباشین..مخالفا ب راه خودشون باشن..موافقا هم راه خودشونو ادامه بدن...یا حق/

من هم دینی دارم که عقل انسانهایی مثل شما به اون نمیرسه و نمیتونید درکش کنید. باید عبد خدا بشی تا اون رو بفهمی وگرنه در گمراهی به سر می بری. دوست عزیز 124 هزار پیغمبر اومد تا دین کامل رو به بشر معرفی کنند، حالا این حرفا چه معنی داره؟ بهتر نیست کمی درباره ادیان الهی و نشانه های آن تحقیق کنید و آموزه های ادیان الهی رو با مدعیان مختلف دین و دین باوری مقایسه کنید تا به نتیجه درست برسید؟!!!

با سلام به همه دوستان...باید بگم کتب اهل حق جز اسرار نیست ولی حقیقت اینکه زیاد پیدا نمیشه و دلیلشم اینه که زیاد طالب نداره. مثلا مسلمانانی رو فرض کنید که طالب قرآن خوندن نیستن و تو جامعه شونم چاپ رسمی و قانونی نباشه. خود بخود کم میشه کتاب قرآن. یه مورد دیگه اینکه کتاب سرانجام از ازل داستان خدا رو تعریف کرده و درک اون برای بیشتر ما سخت است. قرآن از قبل از خلقت ادم اشارات کوتاهی کرده اما سرانجام بیشتر درمورد این قسمت است. مثلا نحوه آفریدن فرشتگان و ...

هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ» نمی دانم به خوش باور بودن ، یا ساده لوح بودن و یا منحرف بودن و ... این جماعت غافل بخندم و یا گریه کنم . خداوند متعال به انسانها عقل داده است یعنی فرق انسانها با دیگر موجودات مثل حیوانات در درک و فهم و بطور کلی در عقلشان است . انسان نباید هر چیزی را بدون بررسی و تفکر و تعقل بپذیرد حتمآ می بایست از عقل خدا دادی بهره ی کافی و وافی را برد و آن را بکار گرفت و از آن استفاده کرد ؛ که آیا این طرز تفکر در کجایی قرآن کریم و یا سیره و روش پیامبران و یا امامان معصوم (ع) آمده است . کتاب « سرانجام » را معلوم نیست چه کسی آن را نوشته و در چه تاریخی نگارش یافته و متن سراپا خرافی آن ، گفتار چه کسی است ، ( البته منتسب می کنند به حضرت عظمی سلطان ضحاک و یا عده ای اهل حق ها آن را به روز ازل ارجاع می دهند که سندیت ندارد و درک آن را به عموم غیر ممکن می دانند این هم یک نمونه خرافات است البته رهبرانشان این چنین تفکر را به خورد این جماعت می دهند ) که این شخص سلطان ضحاک هم بنا به گفته و نوشته خود اهل حقها بر سر ماترک ( ارث ) پدر با برادران جنگ و جدال می کند و سلطان صحاک را از ماترک پدر محروم می کنند و وی هم اقدام به فرقه سازی ( اهل حق / یارسان ) می نماید . این جماعت ساده لوح و خوش باور بدون تفکر و تعقل گوش بفرمان باصطلاح سادات جعلی سلطان صحاک ، پیران و دلیلان خود هستند و اگر هم ، آنان ( باصطلاح رهبرانشان ) از سواد خواندن و نوشتن محروم باشند آن را بدون بررسی و مطالعه و... می پذیرند ، یعنی آنان هرچه به مریدانشان دستور دهند مریدان آن دستورات را انجام می دهند . در زیر آیات قرآن کریم که انسانها را به تعقل دعوت می کند ذکر می گردد . توبیخ مستقیم انسان‌هایی که تعقل نمی‌کنند: در بسیاری از آیات قرآن، خداوند انسان‌ها را به علت تعقل نکردن مؤاخذه کرده و با عباراتی؛ مانند: «أَ فَلا تَعْقِلُون»، «أَ فَلا تَتَفَکَّرُون» و «أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآن»، آنها را دعوت به تفکر و تعقل در مباحث مختلف می‌کند. «آیا نمى‏‌اندیشید؟» و «آیا در قرآن تدبر نمی‌کنید؟» که این عبارات و مشابه آن بیش از ۲۰ مرتبه در قرآن به کار رفته است. توبیخ تقلید کور کورانه: در بسیاری از آیات قرآن، کفار برای توجیه بت‌پرستی خود، تعقل و تفکر را رها کرده و تقلید کورکورانه از پدران خود را دست‌آویز رفتار غلط خویش قرار داده‌اند. خداوند آنها را برای بهره نبردن از قدرت عقل به شدت مورد توبیخ قرار داده و در مباحث اعتقادی آنها را دعوت به تفکر و اندیشه می‌کند؛ مانند: «و هنگامى که به آنها گفته شود: از آنچه خدا نازل کرده است، پیروى کنید! مى‏‌گویند: نه، ما از آنچه پدران خود را بر آن یافتیم، پیروى مى‌‏نماییم. آیا اگر پدران آنها، چیزى نمى‌‏فهمیدند و هدایت نیافتند(باز از آنها پیروى خواهند کرد)؟».[ بقره، ۱۷۰؛ و مانند آیات (مائده، ۱۰۴)؛ (انبیاء، ۵۴ و ۵۳)؛ (شعراء، ۷۴) ؛(زخرف، ۲۳).] چنانچه اهل کتاب را به علت عقائد باطل و تقلید کورکورانه آنها سرزنش می‌کند: «بگو: اى اهل کتاب! در دین خود، غلوّ (و زیاده روى) نکنید! و غیر از حق نگویید! و از هوس‌هاى جمعیّتى که پیشتر گمراه شدند و دیگران را گمراه کردند و از راه راست منحرف گشتند، پیروى ننمایید!»( مایده ۷۷ )

این عکس واسه اهل حق نیست چون کاملا معلومه سیبیلاشون کوتاه شده عکسو بردار

سلام چندین بار توضیح داده شده است که امکان تغییر عکس وجود ندارد.

چطور به خودت اجازه میدی به دین اهل حق )‌و یا هر دین دیگه ای حتی ) بگی :‌فرقه انحرافی... یکی از ضرب المثل های رایج همین مردم اهل حق اینه :‌آب دریا با دهن سگ نجس نمیشه!‌ خوندم پست هایی از عزیزانی که سعی داشتن بهت بفهمونن در حدی نیستی که بخوای درباره دین کسی اراجیف بگی...ولی متاسفانه قدرت فهمت کمتر از درک این چیزاست... و خطاب به اون عزیزان که سعی خودشون رو کردن باید بگم ،‌یه بزرگی گفته:‌سخت ترین کار دنیا قانع کردن یه احمقه...خودتون رو خسته نکنید.یا حق

باسلام.ضمن تشکر از نظرات همه دوستان.اولا دین درست را باید از " میوه اش شناخت" .عبادات ادیان هم هدف نیست بلکه وسیله است.وسیله ای برای قرب به حق وانسان بودن.نگاهی به نتیجه مسلک اهل حق درمناطق یارسان نشین نشان می دهد که از کمترین میزان جرم وجنایت ونابهنجاری برخوردار هستند.و در طول فرن ها پاسدار وطن وناموس ایران وتمامیت ارضی بوده اند.الان هم در ایران باوجود نبودن آزادی دینی حداقل پنج میلیون اهل حق وجود دارد که ماندگاری آن نتیجه اعمال درست وصحیح و کرامات ومعجزات بزرگان آنان همچو حصرت سلطان بابایادگار بوده است.خود حضرت سلطان فرزند شیخ عیسی برزنجی بوده است که مورد وثوق واحترام اهل سنت بوده و " خانقاه" داشته اند.او آیینی اسطوره ای عرفانی را به منظور جلوگیری از تسلط کامل " اعراب متجاوز " بر ایران وایرانی بنیان نهاده است.درفرن هفتم که سلطان ظهور نموده است.باید سطح سواد وآگاهی مردم را درنظر گرفت.توانایی او و صفت ممتاز کلام سر انجامش دراین بوده وهست که آنرا بزبان هورامی ( کوردی) که قابل فهم برای عموم ایرانیان زاگرس نشین باشد.ارایه داده است.نه تنها کتاب " سرانجام" بلکه حدود پنجاه کتاب دیگر درباره اهل حق درایران وعراق چاپ ومنتشر شده است ودردسترس همگان می باشد.اهل حق واقعی باید 72 شرط را که شامل حق پرستی, پاکی ظاهر وباطن, اعمال نیک, و..را رعایت کند و از متعالی ترین مسلک های عرفانی است .بطوریکه در آن چند همسری ممنوع است و فرقی بین دختر وپسر نیست و در روابط زن وشوهری هم بر شرم وحیای باطنی زوجین و وفاداریشان به همدیگر تاکید شده است.بنده با مطالعه نظرات متاسفم شدم .که برخی از روی نا اگاهی کوردهای کلاردشت را بایهودیان مقایسه نموده اند و تهمت هایی هم به اهل تسنن وبزرگان انان وارد کرده اند( همچو بحث رضاعه کبیر درباره ام المومنین عایشه) ونیز مطالبی سراسر کذب را همچو ازدواج از طربق شرط واقرار درعالم خواب به اهل حق نسبت داده اند که غلط است واهل حق همچو تمام مردم ایران برای ازدواج همان عقد شرعی را جاری می نمایند.ضمننا اهل حق تناسخ وحلول را مردود می داند و بر دونادونی و تعالی وقوس صعودی روح تاکید دارد.موضوعی که مورد اقبال میلیاردها نفر در دین مسیحیت وبودا هم هست.از همه مهمتر اینکه دین اسلام هم دستورات خود را از دین های دیگر همچو زرتشت ویهودی و ..گرفته است و خود به تنهایی دستور خاصی را ارایه نداده است.مثلا اعتقاد به رستاخیز, نمازهای چندگانه را از زرتشت و روزه را از یهود گرفته است.همچنان که ادیان دیگر هم همچو مسیحیت ریشه در ایین مهر ( میتراییسم ایرانی) دارند..بنابراین چه بخواهیم وچه نخواهیم .در خاورمیانه وایران حدافل 25 میلیون اهل حق وعلوی وجود دارد که هرگز از دین خود دست نخواهند کشید.چون محصول آن قرب به حق تعالی ست.بطوریکه همین بشار اسد خاندانش هم علوی یا اهل حق هستتد اهل حق ها اعتقادات خود را طبق کتابشان دارند .همانطوریکه سایر ادیان هم براساس کتاب مقدس خود عمل می کنند.لذا اگه می خواهیم ایران به ترقی وتعالی برسد باید تنوع وتکثر مذهبی ودینی وفرهنگی را در آن بپذیریم وبدانیم هیچکی از روی اجبار از دین ومذهب خود دست نمی کشد

عرض سلام دارم خدمت تمام عزیزان.دوستان بنده اهل حق بودم وطی جستوجوهای خودم به این نتیجه رسیدم که ما رو سرکار گذاشتن وبنده الان اسلام رو قبول کردم وشیعه شدم .واقعا خرافاتی رو که به خرد ما دادن بسیار بی پایه واساسه .من فقط یکی از اعتقادات این فرقه رو میگم چون که اگر بخوام بنویسم هم زمان زیادی میبره هم مطلب طولانی میشه . اهل حق یک زیارت گاه دارند به اسم بابا یادگار .این فرقه میگه که این بابایادگار همون امام حسینه ،اما اینطور نیست چراکه خودشون بارها وبارها گفتن بابایادگار پدر نداشته ومثل حضرت عیسی ع بدون پدر متولد شده .سوال .اگه بابایادگار همون امام حسینه پس حضرت علی ع پدر امام حسین نیست ؟. متاسفانه این جماعت اونقدر تعصب بیجا دارند که حتی اجازه فکر کردن رو به خودشون هم نمیدن مثل پدرومادر بنده واقوامم.این مسئله ای که دربالا بهش اشاره کردم فقط فقط یک مورد از خرافات بود وامثال این خرافات در این فرقه بسیاره.در این فرقه بعضی از افراد خودشونو سید میدونن اما متاسفانه به این فکر نمیکنن که اگه ما سید هستیم و از نسل امام حسن وامام حسین ع هستیم پس چرا مثل اونها نیستیم .کجا امام حسن وامام حسین شارب هاشون رو بلند میکردن (منظورم سبیل) یا کجا امام حسن وامام حسین گفتن هیچکس حق نداره نماز بخونه ؟کجا این بزرگواران گفتن روزه ماه رمضان رو نگیرید و کلا 3روز روزه بگیرید .اینای که گفتم بخش کوچیکی از خرافات این فرقه بود وهست .کتابهای این فرقه شباهت عجیبی با شاهنامه داره .درکتابهاشون شرح جنگهای رستم و....داده شده .افراد این فرقه معتقدند هرکس که بمیره روح اون شخص مرده به بدن شخص دیگه ای که زنده هست میره .امثال این خرافات زیاده .خدارو شکرمیکنم که خدا منه حقیرو لایق دونست وراه رو بمن نشان داد.به امید روزی که امام زمان بیاد واین افراد رو به راه راست هدایت کنه .گفتم امام زمان .اینوهم بگم وتمام .بنده در کرمانشاه زندگی میکنم .در کرمانشاه شهرستانی هست به اسم دالاهو .افراد این فرقه مدعی هستن که ظهور در شهرستان دالاهو شکل میگیره وجالب تر اینه که این افراد اصلا اعتقادی به حضرت صاحب الزمان ندارند ومنتظر ظهور شخص دیگه ای هستن .خدا نگهدار عزیزان .التماس دعا

سلام درباره اینکه اهل حق بابا یادگار را امام حسین می دونن، درسته، اما نه خود امام حسین. بلکه ایشان بنا بر اعتقاد اهل حق به دونادون یا دون به دون که شما به آن اشاره کردید، معتقدند بابا یادگار دون امام حسین است و در حقیقت نشانگر آن است که روح امام حسین در بابا یادگار حلول کرده است. به همین خاطر او را امام حسین می خوانند. مطلب بابا یادگار را با آدرس https://www.adyannet.com/fa/news/13376 در همین سایت ببینید. منظور از سید در میان اهل حق سید هاشمی نیست. هر چند برخی از خاندانها مدعی سیادت هاشمی هستند که اثبات آن نیازمند دلیل یا ارائه شجره نامه است. اما درباره اینکه اهل حق اجازه تفکر به پیروان خود نمی دهند هم شاید به این طریق باشد که با ارائه مطالب به نحو سری و راز مگو مریدان خود را به سمتی سوق می دهند که پیروان ایشان نیازی به تحقیق نمی بینند. اما انسان حق جو باید درباره اعتقاد خود جستجو کند.

درود درود حرف کافی نیست حرف زدن بسه بنگریدو چشمهارو باز کنیدکه چی درست هست و چی درست نیست.حقیقت اشکار میشه گمراهان معلوم میشن درستان جایگاه والا را میگیرن

سلام افرین بر شما مقصود ما هم همین است که چشم ها رو باز کنیم تا افرادی سود جو از ما سوء استفاده نکنند و نباید آنقدر صبر کنیم تا زمانی که حقیقت آشکار شود. بلکه باید برای آشکار شدن حقیقت تلاش کنیم. در پناه حضرت حق

سرانجام سرانجام همه چیز روشن خواهد شد چشمهارا باز کنید بنگرید حق رو

با باز کردن چشم واقعا حقیقت روشن میشه، اگر کسی دوست داشته باشه چشمایش را باز کند. اما علاوه بر باز کردن چشم، جست و جو و تفکر هم لازم است.

دوستان گرامی فرق نداره چه دینی داشته باشی تا زمانی که یکتاپرست (خداپرست) باشی چیزی که مهمه حفظ شان انسانه که خدا بخاطرش همه فرشتگام رو به تعظیم درآورده اونم جلوی یک مسجمه گلی مثلا شما مسلمانی من مسیحی . ایا این دلیله که شما میری بهشت من جهنم یا شما خوبی من بد؟ مثلا شما مسلمانی من یهودی . ایا این دلیله که شما میری بهشت من جهنم یا شما خوبی من بد؟ مثلا شما مسلمانی من اهل حق . ایا این دلیله که شما میری بهشت من جهنم یا شما خوبی من بد؟ تا زمانی که انشان نباشی بهشت نمیری . خدا خودش گفته که لعنت باد بر متفرقان در دین یعنی همان کسانی که بین یکتاپرستان (خداپرستان) تفزقه میندازن کاش بجای اینکه بیایم ثابت کنیم دین من از دین بقیه بهتره بیام برای انسانیت بجنگیم مخصوصا اون چیزی که خدا خودش فقط میدونه توی تموم ادیان هم امده ( خدا دانای نهان است ) البته تمامی پیامبران فقط یکتاپرستی (خداپرستی) رو تبلیغ کردن و استفاده از کلمه ادیان اشتباه چون از روز اول خلقت فقط یک دین وجود داشته که اونم خداپرستی بوده منم اینجا فقط برای درک بهتر گفتم . ببخشید

تا زمانی که انسان نباشی دین بدردت نمیخوره گام اول برای انسان شدنم اینه احترام بزاری به تفکر بقیه اونی که اید تصمیم گیره برا این چیزا خداس اگر به مسمانا باشه همه میگرن جهنم غیر خوشون حتی ولیعهد بچه کش عربستان اگه به یهودیا باشه همه میرن جهنم غیر خودشون چونکه اونا قوم برگزیدن اگه به مسیحیا باشه همه میرن جهنم غیر خودشون چونکه اونا اعتقاد ندارن خدا پسر داره و خیلی دلیلهای دیگه برا هرسه مورد ولی اینها اصن ملاک نیس. خدا اول نیگاه میکنه ببینه انسانی یا نه همین

سلام دوست عزیز اگر اینکه شما میفرمایید درست باشد، چرا خداوند رسولان خود را برای هدایت انسانها فرستاد و این همه مردم در طول سالیان دراز درباره دین و ادیان و هدایت و ضلالت به سختی افتادن و مطالب گوناگون نوشته شده و درباره اونها اظهار نظر های مختلفی ارائه شده است؟ خداوند می تونست بگه آدم باشید. به خاطر همین آدم شدن، رسولان الهی اومدن که بشر رو هدایت کنن و به مرتبه انسانیت برسونن. برداشت های غیر دینی و ناصحیح از ادیان باعث شده که هر کس خودش رو بر حق بدونه. اگر به پیامبران باشه و خدا، که مطلب مشخصه. دعوا سر این است که برخی به خاطر تعصب و نیز قرائت های غیر دینی و نداشتن تخصص، چنین فرمایشاتی می کنند. ضمنا خداوند چیزی به نام وجدان در وجود انسان قرار داده که تا زمانی که به خواب نرفته، هر کسی می‌دونه کارش درسته یا غلط. پس تا قبل از خوابیدن وجدانمون، بهتری هر از چند گاهی سری بهش بزنیم ببینیم و احوالش رو بپرسیم.

دوست عزیز سوال شما مثل این سواله : خدا چرا انسان رو آفرید ؟این ازون سوالاس که هیچکس تا هزاران سال دیگه نمیتونه جوابشو بده.هرجوابیم از دیدگاه شخصی بیان میشه.خدا فقط یه چیز از ما میخاد اونم دلیلیه که همه براش سجده کردن.پس دنبال ابن نباش کی چه دینی داره فقط دنبال این باش خوب باشی و خوبی رو ترویج بدی بدون درنظر گرفتن اینکه هرکس چطور خدا رو عبادت میکنه.اومنوقع میشی یه خداپرست واقعی

سلام اگه اینطوره که شما میفرمایید، پس چرا خدا رسولان خود رو برای هدایت بشر و تبیین راه و روش پرستش خدا برای مردم برگزید و به سوی مردم فرستاد؟

ما می گوییم ایین یارستان. کلمه دین به اون نذاشتیم. در ایین یارستان هر کسی آزاده که روش خوشو انتخاب کنه. در ضمن ما هیچ وقت دین کسی رو انکار نکرده ایم و برای ما هم قابل احترام است. چه فرقی میکنه چه چگونه خدا رو بپرستیم. مهم اینه که خدا پرست باشیم. اگر منطق و طیر عطار رو مطالعه کرده باشی تا به مرحله فنا نرسی حقیقت وجودی خودت رو درک نمیکنی. هیچ کس نمی تونه به صورت دقیق بگه من دانای کاملم جز خداوند. شاید این دلیلی که تو برای اثبات برخی حرف های یارستانی ها میاری در ذهن و عقل خودت و یا قران دلیل بیاوری. اما کسی خودش رو در مقابل خداوند فنا می بینه. نیاز به دلیل و برهان نمی خواد. وقتی درونت تشنه رسیدن به خداس. وقتی در ذهنت خداوند اینقدر بزرگ و بخشنده اس. که نمیدونی چطوری ستایشش کنی. وقتی خودت رو فقط در مقابلش فقط باید فنا کنی تا عزمتش رو درک کنی. پس دیگه جای چه بحثی می مونه. اینم بگم. چرا همه پست های که من رو نمیذارید. و تنها بعضیشون رو رو سایت میذارید. امیدوارم این دیده بشه

پاسخ به P: اولاً همه کامنتهای مؤدبانه منتشر می‌شود. ثانیاً این فرمایش شما: «چه فرقی میکنه چه چگونه خدا رو بپرستیم. مهم اینه که خدا پرست باشیم» درب همه انحرافات و زشتی‌هاست. با همین حرف‌ها، باب آلودگی‌ها باز شد. یکی می‌گویدبا مواد مخدر به خدا میرسم. یکی میگوید با مشروب و عربده کشی. یکی میگوید با عیاشی و بی‌ناموسی. یکی هم با کشتن و قتل عام و تجاوز. آن وقت شما نمیتوانید به اینها ایراد بگیرید. چون طبق منطق شما: «چه فرقی میکنه چه چگونه خدا رو بپرستیم. مهم اینه که خدا پرست باشیم». همه منحرفین و جنایتکاران، کار خود را درست میدانند و شاید زشتی خود را خوب و مایه نزدیکی به خدا بدانند. راه پرستش الله همان است که الله از طریق انبیا به ما ابلاغ کرده است. و لاغیر. بقیه راه‌ها همه باطل هستند. باب زشتیها را باز نکنید.

در بعضی جهات شبیه بهم هستن . اما یکی نیستن. در تناسخ آنچه از مذهب شیعه نقل شده این است که روح بعد از اینکه یک جسم خارج میشه بی هدف وارد جسم دیگه میشه و آنها اعتقاد دارند که تسلسل در مرتبه وجودی باطله.اما فلسفه دونادون این است که مرتبه وجودی انسان بدون هدف نیست. و برای رسیدن به پاکی و انسان کامل باید هراز جامه عوض کرد. هر یک این عرفا که در طی یک زندگی 60 یا 70 ساله نتوانستن به یک حقیقت ناب رو درک کنن. پس به نظر من آنها حقیقتی ناب رو طی یک دوره کوتاه زندگی نمی تونه کسب کنه. و اینکه قرار نیست یک شخص در تمام دوره های زندگی یارستانی یا شیعه یا مسیحی و یا جسم حیوانی و نباطی باشه. بستگی به مرتبه وجود دارد. انسان کامل در هر دین و مذهبی در هر شهر و کشور یا رنگ و پوست یا فقیر یا غنی می تونه به انسان کامل برسه. بستگی به میزان پاک کردن نفس و روح خود دارد. بعضی با نماز خواندن. به این مرتبه می رسن و بعضی با نیاز. مهم اونه میزان تقرب به یگانگی بیشتر باشه و گرنه روش ها فرق نمی کنه. اما بعضی ها این روش های رسیدن به خدا رو تضاد میدانند با شر و بدی و اینها. اما در راه نیکی راه های رسیدن زیادی وجود دارد. همچنین در رسیدن به شر نیز راه های زیادی وجود دارد. عرفا و مردم یارستان دل پاکی رو راه رسیدن میدانند. و مذاهب شیعه شریعت. در واقع هردو موازی هم حرکت می کنند. با دو راه مختلف و مقصود هردوی آنها. شما خداوند و ما نیز خداوند یا خاوندکار هستش

مذهب شیعه، تناسخ را کفر می‌داند. ضمناً قرار نیست هر کس هر راهی که به مذاقش خوش آمد را به عنوان راه رسیدن به خدا معرفی کند. راه هدایت همان است که خدا تعیین کرده است. نه آنچه انسان‌ها برای خود بافته‌اند.

اهل حق بیشتر یک مسلک و یک ایین خاصه و اطلاق کلمه دین کمی اغراق امیزه البته در بین خور پیروان این مکتب هم اصول ثابت و متقنی وجود ندارد انچه که بدیهی و مسلمه دین به مجموعه احکام و قوانینی گفته میشه که توسط رسول و نبی و مستقیما از طریق وحی از جانب خداوند متعال و کتاب اسمانی تدوین شده باشه بعضی از عقاید این دوستان صرف از نظر از مغایرت و تضاد با شریعت اسلام از نظر عقلی نیز چندان صحیح به نظر نمیرسد-عقیده ایشان در مورد حضرت علی (ع)با سخنان و سیره ان بزرگوار به شدت در تضاد است. ولی اجمالا پیروان این ایین مردمی دوست داشتی مهربان مهمان نواز فداکار ودلیر هستند.

سلام نظر کاملا درست و متینی است خصوصا قسمت آخرش که ایشان مردمی دوست داشتنی و ... هستند. حقیر مدتی با ایشان زندگی کرده و از نزدیک موارد ذکر شده رو دیدم.

با تشکر از نظر شما من هم اخیرا با چند تن از پیروان این ایین ارتباط دارم مردمی بسیار دوست داشتنی و مهربانی هستن .صرف نظر از عقاید و مسلک ایشان...

سلام بررهروان حق و حقیقت آنهایی که راه خداشناسی رو به واقعی و در راه راستگویان حرکت و وفق میدهند و مراحل فنا فی الله را طی میکنند ای عزیزان اول در سوره انعام آیه 38 بیان میکند که هر جنبده ای در زمین و هر پرنده ای در آسمان همانند شما بشرند پس هدایت و رستگاری توسط من ( الله ) یعنی قیومیت خداوند را نسبت به بنده نشان میدهد ای دوستان هر مرامی و هر مسلکی در اسلام راه های خداشناسی است تا در هر زمینه عشق وجود نداشته باشید نمیتوانید تعریفی از کس کنید مقام اهل حق یکی از مسلک شعیه هست که بر پایه راستی و پاکی به درجه انا لله و نا ایه راجعون یا همان فنافی الله میرسی که خیلی مراتب میخواهد اول اعتقاد به اصول الدین یعنی توحید نبوت و امامت و معاد و دوماً فروعالدین حاکم است که اینها پایه شریعت( قانون و احکام ) آنهاست بعدبه طریق راه وصول خداشناسی که همان طریقت اسلام است بعد از آن میبایست کسب معرفت کنی عقلانیت کامل بعد از آن به عالم حقیقت یعنی هفت شهر عشق به قول مولوی باید طی شود که همان فنافی الله که حضرت مولا هم اینو خواست به مردم بفهماند که گروه الخناس درک دین نکردن و 25 سال مولا را خانه نشین کردند و در آیات خداوند نیز همین بیان کرده که انسانها را بر اساس ذهن ، عقل و درخواست که همان نیت است یعنی هیچ قومی سرنوشتش عوض نمیکنم مگر به واسته همان قوم ( سوره نساء آیه 114 ) بنده حقی متاسفم که بیانات بالا را از نظر بی اطلاعاتی ضد بندگان خدا نوشته اید الهق دین نیست بلکه فراتر از دین و شعیه گری بالاترین مقام شعیه است که فقط و فقط در زمان ظهور صاحب الزمان وقت نمایان میشود وحدانیت امیر المومنین در سوره های بقره آیه 207 ) ( ماعده آیه 2 و 55) ( رعد آیه 7 ) حجرات آیه 10 ) ابینه آیه 7 ) خداوند دین را با وجود شعیه گری اکمل کرده کسانی که مرید یا همان شعیه حضرت علی ( ع) هستند حتماً پیرو قران و عترت آنها هست وای به حال کسی که غیبت در خصوص هم نوعان خود کند خداوند جزء ده آیه سوم سوره بقره ( منافقین ) که هیزم جهنم قرار میده ، بحت رجعت در قرآن آمده که بیان شده خداوند انسانهارا در طی تعداد اسمات خداوند به این دنیا می آورد تا آنهارا آزمایش و در صورت قبولی آنها به مقام روح پاک یا همان روح دمیده خداوند رساند البته اگر در تمام مراحل قبول باشد و قدرت خداوند بینهات نیست بلکه مطلق ا ست میتواند هر کاری که بخواهد انجام دهد بحث تناسخ در سوره احزاب قوم عاد مورد غضب خداون قرار گرفت را تبدیل به بوزینه کرد ای دوستان یک کمی دروجودتان برسی کنید که چه اندازه ایمان و یا باور حقیقت به خداوند و معصومین دارید .. یا علی ...........

مطالب بالا رو چندبارخوندم راستش خیلی استدلاال قوی درش نبود خیلی به ایات قران تمسک پیدا کردی خیلی عالیه اما اشاره نکردید که این قران بر روح و قلیب چه کسی نازل شد ؟ خوب بود بود کمی به کتاب مدون اهل حق ینی دفتر سرانجام اشاره میکردید که اساس و بنیان اون چیه دوست عزیز دیدم مفسر قران هم شدید هر کسی غواص این بحر نیست از علما و مشایخ شعیه نمیگم از اهل سنت تفسیر فخررازی ..سیوطی و زمخشری هیچکدام برداشت شما را قبوا ندارند امیر المونین (ع) فخر زمین و اسمان بعد از نبی مکرم اسلام محمد مصطفی (ص) است و با این تفاسیر و تعابیر جنابعلی نه تنها باعث تکریم اون بزرگوار نمیشه بلکه بنوعی اهانت به مولاس... فرمودید وحدانیت امرالمونین.....پناه پر خدا این که شرک محضه چه خوب بود از نظرات اعاظم مسلک خودتون چون سلطان اسحاق یا بابایادگار و....مارو مطلع میکردید و خواهش میکنم از عقایدتون در مورد نماز روزه حجاب خمس و زکات بفرمایید تا ما هم کمی اطلاعات کسب کنیم رحیم اقای عزیز من به هیچ وجه قصد اهانت به هیچ مکتب و مرامی ندارم اما دوست عزیز با استدلالهای شما قویا مخالم و با اصرار بر اینکه اعتقادات جنابعالی و دوستان دیگر به هیچ وجه اطلاق دین نخواهد گرفت در عین حال به عقیده و مرام شما نهایت احترام دارم رحیم اقای معزز اگر مایل و علاقمند به تفسیر قران هستید توصیه میکنم به تفسیر گراسنگ مرحوم علامه طباطبایی مراجعه کنید متوجه خواهید شد انچه از این کتاب گفتید روایت است نه درایت در پایان قویا معتقدم پیروان این مسلک مردمی مهربان دلیر دوست داشتنی وطن پرست هستند

سلام من همه نظرات رو خوندم بنظرم درمان درد همه د جواب همه سوالای که گفتین خوندن قرآنه البته ترجمه قران دوست اهل حق ترجمه قران رو بخون به حقانیت دینت بیشتر ایمان پیدا می کنی و دوستان مخالف اهل حق شک نکنین با خوندن بدون تعصب و ... خیلی از حقایق آشکار میشه و این بحث ها تموم

کتاب نامه سرانجام از کجا میشه تهیه کرد

اصلا وجود داره؟؟

داداشی که این بحث و راه انداختی اگر ادم پر و با طلاعاتی بودی البته بدون تعصب چون اکثر شما ها تعصب افراطی دارید و تعصب باعث میشه ادم مسایل اونجوری که واقعا هست نبینه من هم اهل حق ها رو میشناسم هم با دینشون اشناام و اسلام رو هم که میبینم و از بچگی به ما قوانینشو بدون اینکه ما فرصت فکر کردن داشته باشیم اموختن بنده حقیر جوابم به شما اینه که هر دینی رو زمین امده هدفش انسانیت و انسان بودن به معنای واقعی کلمه بوده پس نتیجه میگیریم انسانیت بزرگترین دینه و اگر شما از دینت چیزی یاد گرفته بودی هیچوقت دنبال برتری و فخر فروشی نسبت به بقیه و اعتقاداتشون نبودی و به جای این بحث کردن نتیجه ی کار رو میدیدی و میدیدی که تاثیر کدام دین بیشتر بوده و به اون هدف والا(انسانیت)نزدیکتره و قرار نیست چون گفتن اسلام کامل ترین دینه شما بخوای به بقیه ادیان فخر بفروشی من تمام چت هاتونو خوندم بالا و واقعا تعصف خوردم که چرا چندتاا انسان که مدعی دیندااری هستن چطور همدیگرو زیر سوال میبرن دیگه عرضی نیست و در اخر دین وسیله ایست برای هدایت بشر بنده دین ندارم ولی انسانیت دارم و سعی میکنم این خصوصیت رو روز به روز تقویت کنم به امید روزی که همه بدون هیچ تعبصبی بتونن درک کن۔ یا حق۔

سلام من بچه کلاردشتم والحقم به دینم به شهرم ،کشورم افتخار میکنم و کاری به دین و آئین دیگران ندارم لطفا نظرات بی ربط ندهید.

کسیکه با یک توافق عقلانی مطلبی را می پذیرد با کسیکه در اثر تجربه وای مان به ن مطلبی میسره تفاوت داره در هر صورت این در حوزه فردی قرار داره محکوم کردن همدیگر در این امور خصوصی صحیح نیست

سلام کسی کتاب سر انجام رو داره برام ارسال کنه ممنون میشم 09034812202

صفحه‌ها

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.