افزودن نظر جدید

آيا آنچه را كه تو بعقل خود مى ‏پسندى همان خوب است و آنچه را كه نپسنديدى بد است و صلاح تو و ساير خلق در اين است كه بآنچه را كه تو پسند كرده‏ اى عمل كنند و از آنچه پسند تو نشده احتراز كنند و اگر چنين باشد بايد تو مطاع كل باشى و همه خلق مطيع تو باشند و اگر چنين ادعايى دارى جميع مردم اين ادعا را مى‏ توانند بكنند و تو اولى نيستى بآنكه مطاع كل باشى و كل مطيع تو باشند و اگر بگويى كه من چنين ادعايى ندارم كه آنچه را پسنديدم خوب باشد از براى كل خلق و آنچه را كه پسند نكردم بد باشد از براى همه خلق و من ادعاى مطاعيت ندارم ولكن مطيع كسى هم نيستم هر كس هر چه را كه پسنديد از براى خودش خوب است و آنچه را كه پسند نكرد از براى خودش بد است پس هر كس هر طور كه بخواهد رفتار كند همان خوب است. پس اگر چنين خيالى كردى فكر كن كه اولاً تو مى ‏توانى خود بخود اكتفا كنى و مصالح و مفاسد خود را بدانى و عقل تو ميزانى باشد از براى تو كه حكم كند بمصالح و مفاسد تو و آيا مى‏ دانى تأثير جميع چيزها را در بدن تو و روح تو كه بمصالح خود نسبت بجميع چيزها عمل كنى و از چيزهايى كه ضرر بتو مى‏ رساند در بدن و روح احتراز كنى و ثانياً فكر كن كه اگر چنين باشد كه هر كس هر طور كه بخواهد رفتار كند ملك منتظم نخواهد شد و تو باقى نخواهى ماند كه رفتار نمايى بسا آنكه كسى چنين فهميده و پسنديده كه اموال تو را از دست تو بگيرد و خدم و حشم و اهل و عيال تو را ضبط كند و در خانه تو مسكن كند و تو را بكشد يا يكى از خدام خود محسوب دارد آيا تو تمكين او مى‏ كنى در آنچه فهميده و پسنديده يا البته راضى نيستى و چون در وجود خود يافتى كه نمى‏ توانى بخود و عقل خود اكتفا كنى بدان كه كسانى هم كه مانند تو هستند نمى‏ توانند بخودشان و عقلهاى خودشان اكتفا كنند و عقلهاى خود را ميزان خود قرار دهند پس تو و كسانى كه مانند تو هستند همگى محتاجند بميزانى كه همگى آن ميزان را قبول داشته باشند و همگى از روى حكم آن ميزان حركت كنند. و اگر بگويى كه امر در آنچه گفتى واضح است ولكن اگر عقلهاى ما ميزان ما نيست پس چه چيز ما را بر اين داشت كه ميزانى ضرور است در رفع اختلافها و آن ميزان خود ماها و عقل خود ماها نيست عرض مى ‏كنم كه اگر عقل ماها بهيچ وجه ميزان نبود ما هيچ حقى و باطلى را نمى ‏توانستيم تصديق و تكذيب كنيم پس در امور كليه واضحه ميزان است بلاشك چنانكه در آيات و اخبار بسيار وارد شده اما در امور خفيه جزئيه ميزان نيست بلاشك چنانكه باز در آيات و اخبار بسيار منع از اتباع رأى و هوى و مستبد برأى خود شدن وارد شده و در اين مختصر مقصود اصلى شرح اين مطالب نيست كه آيات شاهده ايراد نمايم پس عقل مثلاً همين قدر حكم مى‏ كند كه اگر ناخوش شدى بايد دوايى بكار برى و حكم مى‏ كند كه چون خود دانا نيستى كه كدام دوا مناسب مرض تو است بايد رجوع كرد بكسى كه دانا باشد پس عقل تو ميزان و حاكم است در رجوع كردن بطبيب بلاشك و اما اگر بخواهد خود از براى خود دوايى اختيار كند ميزان نيست و البته خطا خواهد كرد.
CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.