افزودن نظر جدید

انچه در تاریخ طبری امده است : و چون خسرو انوشیروان به پادشاهی رسید بگفت تا کار را به سر برند و نخل و زیتون و سر را شماره گیری کنند ! سپس به دبیران خود بگفت تا خلاصه انرا استخراج کردند انگاه بار عام داد و به دبیر خراج خود بفرمود تا انچه درباره محصول زمین وشماره نخل و زیتون و سر به دست امده بخواند و بخواند ! پس ازان انوشیروان گفت میخواهیم بر هر جریب نخل و زیتون و هر سر خراجی مقرر داریم تا در سه قسمت در سال بگیرند تا در خزانه ما مالی فراهم اید تا اگر در یکی از مرزها با یکی از ولایات خللی افتاد که محتاج به مقابله با فیصل ان شدیم مال اماده باشد و حاجت به خراج گرفتن نباشد ،شما درین باب چه اندیشه ای دارید ؟ هیچکس از حاضران کلمه ای نگفت و مشورتی نداد تا کسری این سخن را سه مرتبه تکرار کرد و یکی از ان میان درامد و گفت : ای پادشاه که خدایت عمر دهاد چگونه بر تاکی که بمیرد و کشتی که بخشکد و ابی که فرو رود و چشمه یا قناتی که اب ان ببرد خراج دایم توان نهاد ؟ کسری گفت ای مرد شوم از چه طبقه مردمی ؟ پاسخ داد از دبیرانم ! کسری گفت :اورا با دوات ها[قوطی جوهر] بزنید تا بمیرد ! دبیران دیگر وی را بزدند تا در پیش کسری از رای او بیزاری کرده باشند ... پایان ___ معلوم نیست نگارنده مقاله بالا قلم نوک تیز رو از کجا اورد ؟ ماجرا اصلا به مرگ دبیر مذکور ختم نشد چون گمان نمیکنم کسی به ضرب یک قوطی جوهردان اون هم به دست سایر دبیران بمیرد ! دبیران که جلاد کسری نبودند !دروغ دروغ دروغ ! تمام سخن شما مسلمین دروغ است و راست نمیدانید !
CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.