سرنوشت کورش از نگاه گزنفون مورخ يونانى

  • 1394/05/08 - 22:50
پیرامون سرنوشت کورش دوم (مشهور به کورش کبیر)، سخن بسیار است. این نوشتار به بررسی این مسئله از نگاه گزنفون، مورخ یونانی می‌پردازیم. گزنفون در كتاب 8، فصل 7 می‌نویسد، کورش هنگامی که پیر شد، برای بار هفتم به پارس سفر کرد. پس از ورود به پارس، مراسم قربانى را به جا آورد و براى خدايان (دقت شود: برای خدایان)...

بسم الله الرحمن الرحیم

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ پیرامون سرنوشت کورش دوم (مشهور به کورش کبیر)، سخن بسیار است. این نوشتار به بررسی این مسئله از نگاه گزنفون، مورخ یونانی می‌پردازیم.
گزنفون در كتاب 8، فصل 7 می‌نویسد، کورش هنگامی که پیر شد، برای بار هفتم به پارس سفر کرد. پس از ورود به پارس، مراسم قربانى را به جا آورد و براى خدايان (دقت شود: برای خدایان)، طبق رسم و رسومات پارسى، بزم رقصى تشکیل داد و بخشش‏ هایی به دیگران کرد. سپس به قصر خود رفت، در آنجا خوابيد و در خواب شخصى را ديد که به او گفت: «كوروش آماده شو، به زودى تو نزد "خدايان" خواهى رفت». پس از آن كوروش بيدار شد و فهميد، كه زمان مرگش فرا رسيده، بنابراين حيواناتى براى قربانى انتخاب كرده موافق عادات مذهبى به سر كوه‌ها رفت، تا آن‌ها را خدايان قربانى كند.[1]
به گفته گزنفون، کورش پس از قربانی کردن حیوانات، رو به خدایان چنین دعا کرد: «سپاسگزارم از اينكه به واسطه روده‏هاى قربانى، آيات آسمانى و فال‌ها به من نموديد، كه چه بايد بكنم و از چه چيزها دوری جویم. مخصوصاً از اينكه هيچ گاه از يارى خودتان مرا محروم نکردید...». چند روز بعد، کورش پسران خود را طلبيد و به آنان وصیت کرد: «در كودكى و جوانى و سن كمال از مزاياى هر يك از اين عهود متمتع بودم. دوستانم به واسطه نيكى ‏هاى من خوشبخت و دشمنانم پست گشتند...» پس کورش، به نمایندگی از سوی خدایان، کمبوجیه را به جانشینی برگزید.[2] گزنفون می‌گوید که کورش به جانشین خود (کمبوجیه) چنین وصیت کرد: «اى كمبوجيه، بدان كه عصاى زرين، سلطنت را حفظ نمى ‏كند، بلكه ياران صميمى براى پادشاه بهترين و مطمئن‏ ترين تكيه‏ گاه هستند. اما اين را بدان‏ كه مردمان عموما وفادار و صميمى نيستند».[3] همچنین به کمبوجیه وصیت می‌کند که در اداره امور، هم‌نژادان خود را بر دیگران ترجیح بده: « اگر در اداره امور مملكت كمك خواستى، ياران و همكاران خود را از بين اشخاص شريف و اصيل كه از خون و نژاد خودت هستند برگزين‏».[4]
سپس در مقام وصیت به فرزندان چنین گفت: «اگر روح پس از فناى بدن باقى می‌ماند، به احترام روح من، آنچه را كه من به شما توصيه می‌كنم، به جا آريد. اگر امر طور ديگر است و بقاى روح بسته به بقاى بدن، پس لااقل از خدايانى، كه جاويدان اند، همه چيز را مى ‏بينند و به هر كار قادرند، بترسيد. خدايان حافظ اين نظم ثابت و تغييرناپذير عالم ‏اند و جلال و عظمت آنها فوق هر بيانى است.»[5] در این فقره از وصیت‌نامه (و دیگر بخش‌های وصیت‌نامه)، او باز هم فرزندانش را به پیروی از خدایان فرامی‌خواند.[6] که به روشنی دلیلی است بر عدم یکتاپرستی او (از سویی باید دقت داشت، کورش در منشور مشهور خود، ابداً نامی از اهورامزدا نیاورده است. بلکه به مردوک –بت شیطانی- و دیگر خدایان قسم خورده است.) سپس وصیت می‌کند که بدنش را به خاک بسپارند: «اى فرزندان، چون من مردم، جسد مرا در طلا يا نقره و يا چيز ديگر مگذاريد، زود آنرا به خاك بسپاريد. واقعا چه چيز به از آن است، كه شخص با اين خاكى، كه بهترين چيزهاى زيبا و خوب را بار می‌آورد و مى ‏پرورد، مخلوط شود؟»[7] كوروش پس از اتمام وصیت، دست حاضرين را فشرد و نقابى بر سر كشيد و درگذشت.
با قرار دادنِ این گفتار (وصیت کورش به دفن او در خاک) در کنار سخن قبلی (پیرامون روح و بدن) در‌یابیم که منظور کورش به طور روشن، این بود که بدنش (جسمش) به عناصر طبیعت بازگردد تا روحش آزاد باشد. اما امروزه جریان باستانگرا، این کلام را تحریف لفظی و معنوی کرده و چنین وانمود می‌کند، که کورش عاشق خاک ایران بود! و دوست داشت ذره ذره بدنش جزئی از خاک ایران باشد! در حالی که در گفتار کورش، خاک ایران موضوعیت ندارد. بلکه ملحق شدن به طبیعت و رهایی روح، مدنظر کورش بود. گذشته از اینکه جریان باستانگرا، که بنیان عقائد خود را بر دروغ و خوش‌رقصی برای استعمار بنا کرده است، مدت‌ها است که وصیت‌نامه‌ای دروغین و غیرمستند به کورش نسبت داده است و در نسخه‌های فراوان به انتشار آن پرداخته است. (البته این دروغ‌پردازی‌ها از سوی باستانگرایان، روال معمول آنان و ناشی از توهمات و حس حقارت است).

پی‌نوشت:

[1]. گزنفون، كوروش‌‏نامه‏، ترجمه: رضا مشايخى‏، تهران: انتشارات علمى و فرهنگى، 1386‏، ص 266
حسن پيرنيا، تاريخ ايران باستان‏، تهران: نشر دنياى كتاب‏، 1375، ج‏1، ص 464
[2]. حسن پيرنيا، ج‏1، ص 464-465
[3]. گزنفون، همان، ص 268.
[4]. گزنفون، همان، ص 268.
[5]. حسن پيرنيا، ج‏1، ص 467؛ گزنفون، همان، ص 269-270
[6]. گزنفون، همان، ص 270
[7]. حسن پيرنيا، ج‏1، ص 468؛ گزنفون، همان، ص 270-271.

تولیدی

دیدگاه‌ها

کمبوجیه این کار رو کرد تا حال بعضی ها رو بگیره که خدا رو شکر بعضی ها دارن میسوزن

سلام گرامي؛‌ اين نوشتار درباره كورش است. با تشكر

کمبوجیه کوروش رو دفن کرد دیگه

مورخین بسیاری معتقدند که کورش در تجاوز به سرزمین ماساگاتها کشته شد. کسی از لشکر کورش زنده نماند. در ثانی وقتی سر کورش از بدن جدا شد، و ارتش کورش شکست ذلیلانه ای خورد، کمبوجیه چگونه پیکر پدرش را تحویل کرد؟ التماس کرد و پیکر را تحویل گرفت؟ کمبوجیه بر اساس چه سندی بدن پدرش را به پاسارگاد آورد؟ و چگونه در مسیری که بیش از 3000 کیلومتر طول داشت، جسد کورش متلاشی نشد؟ آیا مومیایی کردند؟ با چه وسیله ای؟ و اینکه در ادیان ایرانی، آیا مومیایی کردن مرسوم بود؟ سؤالات بسیاری است که جوابی مستند برای آن وجود ندارد. اگر درباره نظر گزنفون، دیدگاهی دارید ارائه کنید.

درود. اکثر پژوهش گران معتقدند که کوروش در هنگام مرگ پیرمردی هفتاد ساله بوده است و جالب آنکه تا قبل از این هیچ صحبتی بین شاهنشاه ایران و ملکه ی ماساژت ها صورت نگرفته. چطور می شود یک پیر مرد هفتاد ساله به کسی که نه او را دیده و نه ارتباطی با وی داشته علاقه مند می شود و در مقابل رد کردن پیشنهاد ازدواج، به کشورش حمله می کند؟؟!!!! ………. هرودوت اظهار می دارد که کوروش قصد داشته است با این تدبیر کشور تومیرس را زیر فرمان خود در بیاورد.[ هرودوت، کتاب ١، بند های ٢٠۴ و ٢٠۵ ] این تدبیر هم برای یک پادشاه جا افتاده که سالیان سال جنگیده است و قلمروی بزرگی در اختیار دارد بسیار ابلهانه می نماید. جالب آنکه در بسیاری از موارد خود هرودوت اعتراف می کند که چند روایت درباره ی موضوعی که نقل می کند وجود داشته است. این اعتراف درباره چگونگی به قدرت رسیدن کوروش هم وجود دارد. (بنگرید به: تاریخ (تواریخ) هرودوت، کتاب ١، بند ٩۵) بعد از نقل داستان مرگ کوروش هم به صراحت اعلام می کند که چندین روایت از مرگ کوروش شنیده است و داستانی که به نظر خودش منطقی تر می رسد بیان کرده است. درباره چگونگی مرگ کوروش روایات گوناگونی شنیده ام، اما روایتی را که نقل کردم، بیش از بقیه برای من درخور اعتماد می نمود. تاریخ (تواریخ) هرودوت، کتاب ١، بند ٢١۴ داستانی که هرودوت نقل می کند در هیچ منبع دیگری یافت نمی شود و شواهد آن را غیر منطقی جلوه می دهد، همچنین خود هرودوت هم اعتراف می کند که چند روایت درباره مرگ کوروش شنیده است؛ همه این موارد ابهامات را درباره این داستان، افزایش می دهد.همچنین به نظر می رسد جسد کوروش به سرزمین خودش رسیده و در پاسارگاد دفن شده است. کتیبه های یافت شده در پاسارگاد که مرتبط با کوروش هستند احتمال وجود چنین مقبره ای را تا حد زیادی افزایش می دهد. مؤید این مدعا گفته ی آریستوپول مورخ است که به هنگام تسخیر پاسارگاد بدست اسکندر، چنین موضوعی را نقل می کند.این موضوع هم به ابهامات داستان هرودوت می افزاید.شواهد و مدارک نشان می دهند که داستان هرودوت درباره مرگ کوروش، یک افسانه است و یک موضوع تاریخی نمی باشد البته این بدان معنا نیست که تمام روایات هرودوت ابهام دارند یا قابل پذیرش نیستند. می توان با بررسی هر کدام از روایات، به نتایجی دست یافت.

سلام گرامي؛ 1. سخنان شما تكرار مكررات است. آيا نكته تازه اي براي گفتن داريد؟ سخناني كه گفتيد به طور كامل در متن پاسخ داده شد. با اين حال بررسي ميشود. 2. اين نوشتار به بررسي سرنوشت کورش از نگاه گزنفون مورخ يونانى ميپردازد و در پي تبيين ديدگاه هرودوت نيست. واقعاً روشن نيست كه چرا درباره ديدگاه هرودوت اينگونه قلم فرسايي كرديد؟ 3. ديدگاه هرودوت نيز در جاي خود بيان شد و اكثر مورخين ديدگجاه او را پذيرفته اند (و ديدگاه‌هاي مشابه او را... بنگريد به: http://www.adyannet.com/news/16058

فرمایشات شماکاملا صحیح است.چنین شخصی نمیتواندالگوی مناسبی باشد.

آقای پشیوتن اگر کورش زرتشتی بوده پس چطور دفنش کردن؟ در زرتشتی دفن مردگان حرام هست. گناه هست. البته به نظر من هم كورش زرتشتی نبوده و دلايل زياد هست كه او زرتشتی نبود. مورخین معتقدن که کورش رو درون تابوت گذاشتن و درون یک بنا (که به جای دخمه استفاده شده- قرار دادن. یعنی دفنش نکردن. و از ادبیات بهتری استفاده کنید ممنون

سلام. با عرض احترام باید بگویم کوروش زرتشتی نبود.هخامنشیان و کوروش اعتقادی غیر از زرتشتی داشتند بلکه بخاطر نوع رواداری و حکومت کوروش زرتشتیت در ایران بسیار رواج پیدا کرد.

ایا از بین بردن ائین نبونید و ائین سین یا شین یا همان ماه پرستی و جایگزینی آئین مردوک از بین بردن دین و آئین نیست و شما ادعا دارید رواداری در حکومت کوروش وجود داشته همان نبونید در کتیبه ی خویش اشاره به این داشته که مردوک قابل احترام من است ولی شین یا سین برای من قابل احترامتر است و حال میبینیم که کوروش ان ائین را نابود ساخت

کوروش رو اوردن در جنگ شکست خورد ولی جسدش رو اوردن تمام لشکرش هم منهدم نشد و بخشی فرار کردن

چجوری جسد کسی که به منظقه ای حمله کرده است را به کشور او برگردانند؟

تازه گزونفون و استرابون که میگن کوروش به مرگ طبیعی مرده

سلام - چقدر می شود به این حرفهای منتسب به تاریخ باور داشت؟ ما که وقایع بعد از انقلاب را به چشم خود دیدیم و لمس کردیم، بعد از 37 سال می بینیم خیلی از وقایعی که اتفاق افتاده را دارند بعضی ها برعکس جلوه می دهند! حالا چه رسد به وقایع 2500 سال پیش که کسی هم در آن زمان نبوده که به طور صحیح بتواند نقل وقایع کند !! کتابی که از عهد قدیم به جا مانده و می تواند تاریخ بشری را به تصویر بکشد قرآن کلام خداست که نمونه سازی کلمات آن از قدرت بشری خارج است. زنده باشید.

دقیقا دروغ در تمام پست هاتون موج میزنه ... توگفتی ((گزنفون به صراحت میگه کورش خدایان رو پرستش میکرد ! تو همون وصیت نامه کورش چند خدایی کورش ثابت میشه )) حالا من پاره هایی از وصیت نامه ی کوروش رو که ترجمه ی (( خشایار رخسانی )) هست که در ان کوروش به پروردگار یکتا قسم یاد کرده میگذارم: ۸.۷.۲]هنگامیکه کوروش در کاخ خوابیده بود، تینابی (رویایی) را دید: یک رُخساره ای (قیافه ای) که بیشتر از آدمیزاد شکوهمند و زیبا بود در خواب بر او نمایان گَشت: "آماده شوید، کوروش؛ زیرا شُما باید بزودی به سوی ((خُداوند بروید."))(نه خدایان) هنگامیکه آن تیناب پایان یافت، کوروش برخاست و بنظر میرسید کمابیش پی بُرده باشد که پایانِ زندگیش نَزدیک است. ۸.۷.۳} ...... پس از آن کوروش به نیایش پَرداخت:" ((پَروَدرگارا)) این پیشکش ها را به نشانۀِ سپاسگُزاریِ من از شُما بپذیرید، از بهر کُمک هایی که در انجامِ بسیاری از کارهایِ بُرزِش آمیز (افتخار آمیز) به من کردید؛ زیرا شُما با نشانه هایی در بُودِش (وجود) یک قرپانی، با نشانه هایِ آسمانی، با پروازِ پَرَندگان، و گُفته هایِ شُگون نما (فال نما) و آینده نگر، پیوسته به من نشان دادید که چکار باید بِکُنم و چکار نباید بِکُنم. من میخواهم از ته دل شُما را سپاس دارم؛ من هیچگاه در ارج نهادن بر پُشتیبانی هایِ شُما کوتاهی نکردم و در هنگامۀِ کامیابی هایم هیچگاه اندیشه هایِ بُرزِش آمیزی (افتخار آمیزی) که از مرز آدمی گُذر کُنند، در سر نَپَروَراندم........ در هنگام وصیت به فرزندان و اطافیان : ....."افزون بر آن، من در درازای زندگیم، دیدم که دوستانِ من کامیابی شادمانیشان را به کُمَکِ کوشش هایِ من بدست آورده اند و دُشمنان من بدستِ من فَرمانبُردار من شُده اند؛ و کشور من، که روزگاری بَخشِ مَهَندی (مُهمی) از آسیا نبود، اکنون من آنرا سَربُلند تر از هَمۀِ کشورها کرده ام. در همۀِ کشورگُشایی هایم، چیزی نبوده است که من نتوانسته باشم آنرا نگه بدارم. در سراسر گُذشته ای که در پُشتِ سر دارم، من در دستیافتن به هرچیزی که آرزویش را داشتم، کامروا بوده ام؛ ولی یک نگرانی که پیوسته در کنارم بوده است، که مبادا در این روزها شاید من چیز ناگواری را ببینم یا بشنوم یا بیازمایم، نمیگُذارد که فُزونمند سربُلند یا گزافگونه خوشهال باشم. ۸.۷.۸ ] "ولی اکنون، اگر که بمیرم، من فرزندانم را برای شُما میگُذارم، که (((خُداوند)))(نه خدایان) به من بَخشیده است، تا پس از من زنده بمانند، و من دوستانم و کشورم را نیک اَختر و خوشبخت رها خواهم کرد؛"..... ۸.۷.۱۱} "کامبیز، تاج و تخت را به شُما واگُذار میکُنم، که بخشش ((خُداوند)) و من به شُما است؛ و تا آنجا که در توانایی من است که آنرا به شُما ،(Tanaoxares ، واسپارم." کوروش گُفت، "به شُما، تَنِ خارا (رویین تن ماد و اَرمَنستان را میدهم و اَفزون بر اُستانداری بر آن (satrapy) اُستانداری دوتا اُستان، شُما را اُستاندار کادوکیه هم میکُنم. با بَخشیدنِ سررشته داری این اُستان ها به شُما، تَویِ (قدرت) بیشتر و پاژنام (عنوان) پادشاهی را به برادر بُزرگتر شما واگُذار میکُنم. به باور من رَخنِ (ارث) شُما، شادمانی بیشتر با نگرانی کمتری برایِ شُما به همراه خواهد داشت، تا برای برادر شُما؛" در ۸.۷.۱۵] "از اینرو، شُما دو برادر، هرگز آن فَرخُندگی هایی (برکت هایی) را که (((خُداوند))) راه آنها را برایِ نزدیک کردنِ پیوندِ میانِ شما هموار کرده است، بی هَنایش (بی تأثیر) نَگُذارید، ونکه (بلکه) بیدرنگ این پیوند را زیرساختی برایِ ساختنِ دیگر کردارهایِ مهرآمیز روی آن کُنید؛و .... در ۸.۷.۱۷] در پیشگاهِ ((((خُداوند ))))از شُما خواهش میکنم، پسرانِ من، اَرج همدیگر را نگهدارید اگر برایِ شُما مَهَند (مُهم) است که مرا شاد کُنید. بنظرم میاید که هیچکُدام از شُما نتواند آشکارا بگوید، هنگامیکه من از زندگی در این جهان دست کشیدم، از بودن در کنار شما نیز بازخواهم ایستاد؛ زیرا شُما با چشم هایی که در بدن دارید، هیچگاه روانِ مرا نَدیده اید، ولی با این همه شُما به هَستی آن به کُمکِ کارهایِ بُزُرگی که اَنجام داده است، پی بُرده اید." .... در ۸.۷.۲۲] "اکنون اگر چنین چیزی راست است، همانگونه که من چنین میپندارم، و اگر روان، بدنِ آدمی را فرومیگُذارد، پس آنچه را که من از شُما خواهش میکنم انجام دهید و اَرج خود را به روانِ من نشان دَهید، ولی اگر به چنین چیزی باور ندارید، و میپندارید که روان در پیکر میماند و با آن میمیرد، پس دستکم به (((خُداوندِ جاویدان)))، وینارگر (ناظر)، بالَستیک (مُتعال)، گوش فرادهید، به کسیکه این کیهانِ سامانیده شده (نظم داده شده) را به دور از آسیب، بدونِ لغزش، بی پایان، با زیباییِ بی همتا و شکوهمندیش، سرپا نگهداشته است؛ و هیچگاه این پروانه را به خودتان ندهید که کاری ناروا انجام دهید و یا آهنگِ انجام کار اهریمنی داشته باشید.".... در ۸.۷.۲۳] "به هر روی، پس از خُداوند، هَمچنین به هَمِۀِ نژادها اَرج و آزَرمِش نشان دهید همانگونه که پیاپی و جاوید ادامه مییابند؛ از آنجا که (((خُداوند))) شُما را در تاریکی پِنهان نمیسازد، کارهایِ شُما باید پیوسته در پیش دیدِ هَمِگانی گُذارده شِده و آشکار باشند؛ و اگر کِردار شُما پاک و پالوده از بیدادگری باشند، آنها توانِ شُما را در میانِ هَمِِۀِ هومَنی (انسانیت) برجسته میسازندو.... ۸.۷.۲۸] "این واپسین سُخن مرا نیز بیاد آورید،" کوروش گُفت:"اگر شُما با دوستانتان مهربان باشید، در کیفر دادن به دُشمنانتان نیز توانا خواهید بود. و اکنون خُدا نگهدار، فَرزندانِ من، از سویِ من به مادرتان بدرود بگویید؛ و به هَمِۀِ دوستانِ من همچنین، هم به آنها که در اینجا هَستند و هم به آنها که نیستند، من به شُما خُدا نگهدار میگویم." پس از این گُفته ها، کوروش به هَمِۀِ آنها دست داد، خودش را پوشاند، و بدینسان جان سپُرد... /// میبینی دروغ در تمام پست هاتون موج میزنه . از همین دروغ هایی که مینویسید و گفته های کوروش رو تکذیب میکنید معلومه که چقدر عالم هستید.

و کشور من، که روزگاری بَخشِ مَهَندی (مُهمی) از آسیا نبود سلام برش کوتاهی از متن نوشته شده توسط حضرتعالی اصل یا ترجمه مخدوش بنظر میرسه چون تقسیم بندی جهان به قاره های پنج گانه ( اروپا، آسیا، آفریقا، آمریکا، استرالیا ) در قرن یا قرنهای اخیر اتفاق افتاده و نام بردن از آسیا در یک متن فرا کهن نا ممکنه

سلام كوروش گرامي؛ اينكه با قضاوت عجولانه ديگران به دروغگويي متهم كنيد، نمي‌تواند درست باشد. در ترجمه‌هاي كتاب كورش نامه گزنفون، تا جايي كه ميدانم، در ترجمه آقاي مشايخي و همچنين در پ‍ژوهش آقاي پيرنيا، واژه خداوند يا خداوند يكتا نيامده است. بلكه به صراحت كلمه «خدايان» آمده است كه نشان ميدهد كورش يكتاپرست نبود. اما آقاي خشايار رخساني كه شما به ايشان استناد كرديد، شخصيتي باستانگرا هستند و در مقدمه كتاب و ترجمه اي كحه ارائه كردند، به روشني اين گرايشات ناسيوناليستي در ايشان صريح و نمايان است. ايشان به قدري در تعصبات غرق هستند كه در كتاب خود واژه «در خالي كه» را به صورت «درهاليكه» نوشته اند (تا مبادا نوشته ايشان رنگ عربي به خود بگيرد. چنين اشخاصي با اين سطح تعصبات افراطي قابل استناد نيستند. و ديگر كلماتي كه جاي تعجب دارد. در همين ترجمه آقاي رخساني (8.7.6) چنين آمده است كه از قول كورش ميگويد: «هنگامي كه من پسربچه بودم من همه ميوه‌ها را از دست پسربچه هاي ديگر كه بهترين ها شناخته ميشدند، كش ميرفتم.» به هر حال در ترجمه هاي رسمي بين المللي (نه ترجمه آقاي رخساني با آن غلط‌هاي املايي و متني تعمدي) نيز آمده است كه كورش، خدايان را پرستش ميكرد. مثلاً درترجمه Henry Graham Dakyns نسخه Clifton College كه يك ترجمه معتبر بين المللي محسوب ميشود به «خدايان» اشاره شده و اين طور آمده است: Straightway he took victims and offered sacrifice to Zeus, the god of his fathers, and to the Sun, and all the other gods, on the high places where the Persians sacrifice, and then he made this prayer

همچنين در ترجمه perseus كه توسط مجموعه اي از دانشمندان و تاريخ شناسان در عرصه بين المللي صورت گرفته، باز هم از واژه «خدايان» استفاده شده است (كورش براي خدايان قرباني ميكرد و آنان را ميپرستيد). ترجمه انگليسي: Accordingly, he at once took victims and offered sacrifice in the high places to ancestral Zeus, to Helius, and to the rest of the gods

به یه موردی اشاره کنم ... گزنفون فقط تاریخ نگاری نکرده بلکه داستان زندگی کوروش رو همانند یک رمان روایت کرده و خداوند و فرشتگانی رو که مورد اعتقاد کوروش بوده اند رو با خدایان یونان تطبیق داده ... که مترجمان در ترجمه خودشون باید اینو لحاظ کنند.

سلام. مترجم اجازه ندارد تحليل‌هاي شخصي خود را در متن وارد كند. اين اولين قدم در ترجمه منصفانه است. نهايتاً ميتواند در پاورقي توضيحاتي ارائه كند. متأسفانه آقاي رخساني در اين زمينه اصول اوليه را نيز رعايت نكردند. گزنفون اهورامزدا را با زئوس تطبيق داده است. ليكن در ادامه از ديگر خدايان نام مي‌برد. مانند ميترا و ...

البته بنده ب کتب انگلیسی بین المللی رو نخوندم انچه را که شما در ساییتتون قرار دادید مطالعه کردم و بر اساس دانش خودم تفسیر کردم(نظر شخصیمو گفتم)..... در ضمن در دین یونانیان به فرشته اشاره نمیشود بلکه همه خدایاان یا نیمه خدایانند ... با ظهور زرتشت خدایان از مرتبه ی الوهیت خارج شده و بصورت فرشتگان درامدند .... ولی گزنفون به تعبیر خودش انان را به خدایان ببدل کرده کرده (نظر شخصیمو گفتم).عنی موقعی که کوروش برای مزدا قربانی میکند و از او وفرشتگان درگاه خدا یاری میطلبد ... گزنفون به تعبیر خودش زئوس و دیگر خدایان قلمداد کرده. و شایدم اقای رخسانی چنین تحلیلی رو نکرده باشند و به اصل متن وفادار بوده اند. در کل بیشتر ناشران ترجمه ی رخسانی را ترجمه ی خوب و نسبتا کاملی دانسته اند.

سلام. براي نمونه كدام ناشران ؟

به عنوان مثال انتشارات فروهر کتاب ایشونو چاپ کرده (البته با کمی اصلاحات یعنی با صورت اصلی واژگان)

سلام. اين سايت موسسه انتشارات فروهر هست: [http://www.nashr-fravahar.ir/] و اين ليست كتابهاي چاپ شده و در دست چاپ:‌ [http://www.nashr-fravahar.ir/images/LISTEKETAB93FLAT.pdf] چنين كتابي وجود دارد ؟

خودم این کتاب رو در نمایشگاه کتاب در این انتشارات دیدم .... شاید بر روی سایت قرار نداده اند

فرشید دقت کن ترجمه خشایار رخسانی یک ترجمه دروغین و پر از خیانت در امانت هیت که مترجم اصلاً امانتداری نکرده و هیج ناشری هم آبروی خودش رو خرج این خیانت‌ها نمیکنه. ترجمه رخسانی معتبر نیست چون به متن وفادار نیست. شما میگید انتشارات فروهر چاپش کرده ولی می‌بینیم که هیچ اثری ازش نیست. بعد ادعا می‌کنید که فقط خودتون این رو دیدید. این که نمیشه. لطفاً دلیل بیارید. نه چیزی که فقط خودتون دیدید و هیچ وجود خارجی نداره.

پس اگه به این نتیجه برسیم که گزنفون اعتقادات زرتشی کوروش را به یونانی بدل کرده ... خدایان یونانی که در کوروش نامه مورد ستایش کوروشند با اهورا مزدا و فرشتگانش قابل تطبیقند پس کوروش زرتشتی بوده(نظر شخصیمه و گویا به واقعیت خیلی نزدیکه)

دقیقا با نظرت موافقم ... من ترجمه ی انگلیسیو یه نگاهی انداختم و دقیقا خدایانی از زبان گزنفون توسط کوروش ستایش شده تطبیق با اهورامزدا و فرشته های درگاهش داره. .. گزنفون اهورامزدارو به زئوس و دیکر فرشتگانو تبدیل به خدایان کرده(البته به سلیقه ی خودش در رمان نویسی ) پس راحت میشه قاطعا نتیجه گرفت کوروش همانند داریوش به زرتشتی بوده و یکتاپرست ولی خب برادرای عزیزمون منکرند

سلام. 1. اينكه گزنفون از واژه خدايان (Zeus, to Helius, and to the rest of the gods) استفاده كرده است، به اين معني نيست كه او كورش را مانند يونانيان چندگانه پرست ميدانست ؟ 2. اينكه گزنفون، فرشتگان را به خدايان ترجمه كرده باشد، ديدگاه شخصي شماست ؟ يا دليلي بر آن داريد ؟ 3. آيا در دين اصيل زرتشتي، پرستش و قرباني كردن براي امشاسپندان و ايزدان و جايز است ؟ 4. در آيين ميترا پرستش و قرباني كردن براي ايزدان و خدايان جايز است، چرا راحت نتيجه نگرفتيد كه كورش ميترائيست بوده است ؟ همچنين در آيين سنتي مغان، حال چرا به راحتي نتيجه نگرفتيد كه كورش همكيش مغان مادي بوده است ؟ در آيين ماقبل زرتشتي هم براي خدايان (يا ايزدان و ....) پرستش و قرباني ميشد. چرا راحت نتيجه نگرفتيد كه كورش چنين ديني داشت ؟ سپاس

خوب اقای فرشید اگر هنوز نخوندید پس برای چی با آقای سامان بحث و جدل می‌کنید؟ به خوبی جواب شما رو دادند دیگه بحثی نمونده

لينك مطلب براي مشاهده ترجمه معتبر و بين المللي perseus كليك كنيد: yon.ir/ljFp

سامان جان .... در خیلی از بحث ها گفته شده که ترجمه ی اقای مشایخی هم مغرضانست . من هم ترجمه ی اقای مشایخی رو دارم هم اقای رخسانی رو. وقتی این دو را با متن انگلیسیشون تطبیق دادم و از ناشران بسیاری سوال کردم ترجمه ی رخسانی رو تایید کردند.

دراين مورد، ترجمه كداميك با ترجمه هاي بين المللي سازگار است ؟

بنظرم ترجمه ی رخسانی کاملتره و منصفانه تر .

داوري بر عهده مخاطبين. سپاس

ممنون برادر عزیز

و فکر کنم اقای رخسانی در ترجمه ی کتابشون به این مسعله دقت داشته اند

سلام. اگر دقت داشتند، پس آن اشتباه در ترجمه (و دخالت دادن ذهنيت در متن) به چه خاطر بود ؟‌

سامان جان گفتم نمیدونم متن بین المللی چجوریه ... این کامتم قبل از کامنتای قبلی نوشتم .... من که کتاب رو خوندم از نظر من مشکلی نداشت بلکه خیلیم خوب و جذاب بود

سلام کامبیز(زرتشتی) گرامي، 1. گزنفون به صراحت میگوید Zeus, to Helius, and to the rest of the gods این یعنی کورش را همانند یونانیان چندگانه پرست میدانست. خدایان... اگر شما خلاف این سخن صریح، دلیلی دارید باید بیان کنید. سخن صریح، صریح است و کلام را میرساند، اگر کسی میخواهد معنی دیگری برای آن فرض کند باید دلیلی بیاورد. 2. پرسیدم این دیدگاه شخصی شماست یا دلیلی بر آن دارید؟ که شما گفتید کاملاً روشن است. سحن من این است که آیا این "روشن" بودن قضیه دیدگاه شخصی شماست یا مبتنی بر دلیل است؟ 3. از گفتار شما چنین نتیجه شد که زرتشت از قربانی کردن به صورت یک قانون اجباری منع کرد، ولی آن را به عنوان یک امر مستحب باقی گذاشت. لطفا سندی ارائه کنید. گذشته از اینکه به سؤال من جواب ندادید که آیا زرتشت، قربانی کردن برای امشاسپندان را نیز جایز میدانست؟ 4. به این سؤال هم پاسخ ندادید که در آیین میترا و آیین مغان و آیین سنتی پارسیان هم قربانی کردن برای خدایان وجود داشته است. چرا به راحتی نتیجه نگرفتید که کورش پیرو این آیینهای سنتی بود ؟ (درباره نکاتی که گفتید هم سؤالاتی دارم: 5. گفتید داریوش عقائد زرتشتی را از پدرانش داشته. سند شما چیست؟ (دلیل تاریخی بیاورید) 6. معنی بغان در زبان پارسی هخامنشی چیست و چگونه با زرتشتی بودن پدران داریوش قابل توجیه خواهد بود؟ 7. چرا پدران داریوش و کلا هخامنشیان قبل از داریوش نامی از اهورامزدا نیاورده بودند؟ 8. شما گفتید همه پادشاهان هخامنشی نام اهورا مزدا را در کتیبه های خود اورده اند، سؤال: کورش کی و کجا نامی از اهورامزدا آورده است؟ 9. اینکه یک مسیحی عرب زبان از واژه "ان شاء الله" با لفظ الله استفاده کند، به معنی مسلمان بودن او است؟ (نگاهی به سخنان مسیحیان لبنان و مصر بیاندازید). به همین منوال استفاده از کلمات زرتشتی به معنی زرتشتی بودن یک شخص است؟ (هرچند باید ثابت کنید که واژگان اوستا چون رته و اشه و ... لزوما زرتشتی هستند). 10. استفاده از اسامی آریایی به معنی زرتشتی بودن است؟ اسامی چونه گشتاسپ و آتوسا اسامی آریایی بودند (و نه لزوماً زرتشتی). وقتی نام گشتاسپ بر گشتاسپ نهاده شد، او اصلا زرتشتی نبود. بلکه در میانسالی زرتشتی شد. یه همین منوال اسمی مانند خالد یا سنان به معنی بت پرست بودن افراد نیست. همینطور اسم بهرام به معنی زرتشتی بودن افراد نیست. چون اینها بیشتر اسامی ملی هستند (تا دینی). به همین منوال اسم گشتاسپ و آتوسا به معنی زرتشتی بودن کسی نمیشود. اگر مخالف هستید، پس مثالهای فوق را چگونه توجیه میکنید؟ 11. گفتید "اگ کوروش پیرو ایین میترا بود باید پیرو ادیان دیگر را نیز نابود میکرد" برای این گفتار سندی ارائه کنید. 12. آیا موبد کرتیر از دید شما زرتشتی بود؟ 13. بر چه اساسی میگویید که کورش به عنوان یک امر مستحب قربانی کرد؟ دلیل شما چیست ؟ سپاس

در آخر بند 6 در پرانتز یک غلط داشته ام که انرا تصحیح میکنم :(احتمال زرتشتی بودن این اسامی بیشتر از احتمال زرتشتی نبودن ان اسامی است)

سلام کامبیز گرامی سپاسگزارم که وقت گذاشتید و نوشتید. اما بیشتر سخنان شما بی ربط و برای پر کردن کاغذ بود. کل جوابهایی که میتوانستید بدهید یک چهارم حجم نوشته فعلی شما میتوانست باشد. به هر روی سپاس. 1. پرسیدید «اگر گزنفون کوروش را همانند یونانیان چندگانه پرست میدانست چه لزومی داشت اسامی یونانی را به کار ببرد؟چرا همان اسامی خدایان ایرانی استفاده نکرد؟؟» در پاسخ باید گفت که مگر شک دارید که گزنفون، کورش را مانند یونانیها چندگانه پرست میدانست؟ لفظی که گزنفون به کار برده کاملاً گویای این نکته است. اما اینگه چرا از واژگان و اسامی یونانی استفاده کرد به این دلیل که کتابش را به زبان یونانی نوشت. همانطور که الله در ترجمه فارسی به صورت خدا و یا یزدان و یا کلماتی دیگر ترجمه میشود. 2. شما گفتید « گزنفون(به احتمال بسیار بیشتر) ایزدان و فرشته های اسمانی (نه خدایان ارایی ) را (بر اساس ذهنیت خود)با خدایان خود تطبیق داده» بله همانطور که میگویید این فقط یک احتمال است. با احتمال نمیتوان متن صریح را زیر سؤال برد. گذشته از این، چه دلیلی دارید که زئوس لزوماً همان اهورامزدا است؟ مثلا در مصر، زئوس با آمون یکی دانسته شده است. حال شاید منظور یونانیان، از زئوسِ ایرانی، یکی دیگر از اهوره‌ها یا حتی دئوها بوده باشد. برای تطبیق خود چه دلیلی دارید ؟ 3. آیا از دید شما اینکه یک زرتشتی برای ایزدان (به زعم شما) قربانی کند، آن هم به عنوان رشوه و فدیه این نوعی انحراف نیست ؟ گزنفون میگوید: « سپاسگزارم از اينكه به واسطه روده‏هاى قربانى، آيات آسمانى و فال‌ها به من نموديد، كه چه بايد بكنم». این رشوه دادن نیست ؟ آیا در دین راستین زرتشت، ایزدان و امشاسپندان در کنار خدا پرستش و حجات خواهی میشوند؟ کجای گاتها –که شما بر آن اصرار دارید- چنین چیزی را تعلیم داده ؟ 4. پرسیدم که در آییت میترا هم قربانی وجود داشته، چرا نتیجه نگرفتید که کورش میتراییست بود؟ در پاسخ به رفتارهای کورش اشاره کردید که برخلاف میترایستها بود! کدام رفتار کورش خلاف میترایستها بود؟ خشونت ؟ کرتیر که سرمنشأ زرتشتی گری است، خشن نبود؟ کتیبه کرتیر در سرمشهد را مطالعه کنید. خشونت یا عدم خشونت به معنی زرتشتی بودن یا نبودن کسی نیست. 5. درباره دین اجداد داریوش گفتید چون حرف از اهورامزدا میزند پس در خانواده ای زرتشتی بزرگ شده ... این واقعاً دلیل نیست. چه بسا کسانی که حرف از اسلام میزنند ولی اجدادشان مسلمان نیستند. همچنین مسیحی و یهودی و بیدین و... 6. آیا زرتشت؛ ایزدان را بغ میدانست؟ لطفا جواب دهید. 7 و 8 . جواب ندادید. اینکه خشایارشا و داریوش نام اهورامزدا را آورده اند، پاسخ سؤال نیست. پرسیدم چرا پدران داریوش و کلا هخامنشیان قبل از داریوش نامی از اهورامزدا نیاورده بودند؟ شما گفتید نیازی نبود از زرتشت نام بیاورند! بلکه همیشه همه جا از خدا نام میآوردند (مانند یهوه برای قوم موسی). من نپرسیدم که چرا از زرتشت نام نیاوردند. پرسیدم چرا از اهورامزدا نام نبردند؟ حتی کورش هم در کتیبه‌ها هیچ نامی از اهورامزدا نبرده است. 9 و 10. پس قبول دارید که استفاده از کلمات قرآنی به معنی مسلمان بودن یک شخص نیست. همینطور استفاده از کلمات اوستایی (که اوستایی بودن کلماتی چون رته ثابت نیست) به معنی زرتشتی بودن یک شخص نیست. درباره اسامی گفتید اینها (گشتاسپ و آتوسا) اسامی آریایی هستند. پس لزوما اسامی زرتشتی نیستند. درباره نام بهرام هم پاسخ ندادید که هرکس نامش بهرام بود، زرتشتی است؟ (درباره نام حسن و حسین هم قیاستون مع الفارق هست. چون این اسامی در زمان اسلام به وجود آمدند. اما نام گشتاسپ و آتوسا مربوط به عصر پیشا زرتشتی هستند و این اسامی، زرتشتی بودن کسی را ثابت نمیکند). 11 و 12 گفته بودید گفتید "اگ کوروش پیرو ایین میترا بود باید پیرو ادیان دیگر را نیز نابود میکرد" برای این گفتار سندی ارائه کنید. ولی سندی ارائه نکردید. اگر نابود کردن پیروان دیگر ادیان به معنی زرتشتی نبودن باشد، پس ادشیر بابکان و تنسر را چه میکنید ؟ آنان زرتشتی نبودند؟ 13. پاسخ ندادید. دلیل بیاورید. اینکه میگویید روشن است، دلیل نمیشود. ممکن است چیزی را روش بدانید که هیچ ریشه و اساسی ندارد. نکات دیگر: مجسمه بالدار پاسارگاد، بهتر است به جای استناد به نظرات منسوخ شده، نظرات جدید را دریابیم. این مجسمه بنا به نظر باستان شناسان، نماد یک بعل فینیقی است.

سلام سامان جان .. ممنون که وقت گذاشتی و کامنتمو خوندی ... بنده موظف نبودم که جواب سوالات شما را بدهم ولی چون پیگیر بحثم و دوستدارم دانسته های خودمو دیگران رو محک بزنم تا جایی که ذهنم و منابعم یاری میکرد جواب شمارو دادم ... پاسخ های بنده بسیار بسیار به بحث مربوطه و باید بگم تمام جواب سوال های شما در بین نوشته هام داده شده پس خواهشا دقیق تر مطالعه کنید. در رابطه با تطبیق خدایان گنفون مفصلا توضیح دادم و نیازی به تکرار نیست ... در رابطه با قربانی برای فرشتگان توضیح دادم که مقصود از قربانی و نذر به فرشتگان تقدیم ثواب ان به عنوان هدیه(نه به عنوان رشوه و فدیه ) به فرشتگان است و مقصود از ان تبرک از خداست ... مگر چنین نیست که شما شیعیان برای امامان قربانی میکنید این را چگونه توصیف میکنید؟؟(لطفا پاسخ دهید) در کجای قران به قربانی کردن برای امامام تاکید شده ؟؟ غیر از این این در زمره ی احکام مطرح شده ... قربانی برای فرشتگان در گاتها نیست ولی به عنوان یک عمل شایسته برای تبرک به خدا در احکام دین زرتشت مطرح شده و بس(چون انگیزه و هدف این عمل با انی عملی که در زمان زرتشت بوده زمین تا اسمان تفاوت دارد)..... در رابطه با اینکه کوروش چرا میترایی نبوده و زرتشتی است بطور بسیار بسیار مفصل توضیح دادم و مدارک اراعه کردم و بیان داشتم ((اصلا کشت و کشتار و سوزاندن و ویران کردن در شمار افتخارات بزرگ این شاهان بشمار میرفت .اعتقاد به خدایان خشمناک و خود خواه که به وسیله ی کاهنین سوداگر و فریبکار بر جامعه تحمیل میشد در فرهنگ مردم تاثیر مستقیم داشت و مکرو حیله و قساوت ثمره ی ان بود در بین ارایی ها نیز پولی تئیسم و کاهن امیری توام با قربانی و اعتقاد به خدایان متلون و هوسران رواج داشت و اجازه ی رشد طرز تفکر چون افکار کوروش و داریوش را نمیداد (پس اگه کوروش پیرو دین میترایی بود فاقد این طرز افکار بود))) ....قضیه اینجاست که شما فقط نیمه ی خالی رو میبینی نه شما به عنوان کسی که تحقیق میکنید باید هرد روی قضیه را ببینی ... رفتار والا و انسانی کوروش دم از تعلیم گاتایی او دارد (شما فقط خشم کوروش را دیدی ولی صفات والای انسانی و احترام به ایین ها و ازادی انتخابی را که در سخنانش هست را نمیبینی .. این نشون میده شما فقط دنبال نقطه ضعفی نه بحث منطقی)(در کجای ایین میترا به احترام گذاشتن به دیگران و اهداف والای انسانی سفارش شده؟(لطفا سند رو کنید) در حالی که اگر کمی شرایط ان زمان را درک کنید میبینید که ایین های ان زمان جز انکه مردم را در فضایی از وحشت و ترس نگه میداشت و دکانی را برای کاهنان (به انگیزه ی دوشیدن مردم) ایجاد میکرد چیز دیگری نبود ... رفتار کوروش و داریوش و طرز افکار انها تاثیر پذیری انها را از دین زرتشتی مسلم ساخته و بس و تذکر دادم که انها اگر در چنین خانواده و ایین رشد نمیکردند ان فضا اجازه ی رشد تفکر چون افکار کوروش و داریوش را نمیداد.(اگر کوروش شخصی میترایی بود (بر اسا تعالیم ایین میترا)شخصی متعصب میبود که نبود) در ضمن قبلا در یکی از کامنت هایی که شرح دادم گفتم که هیچ یک از انسان ها معصوم و بیگناه نیستند(بر خلاف عقیده ی شما .... اگه کمی منصفانه و منطقی تحقیق کنید به این نتیجه خواهی رسید) من نگفتم کوروش اشتباهی نداشته است ... هرکسی ممکنه اشباهاتی داشته ولی برای انکه پیام کار انها روشن شود باید شرایط ان زمان را درک کرد و براساس معیار ان زمانها سنجید نه معیار امروز(چه بسا کارهایی در گذشته درست بوده ولی با معیار امروز سازگار نیستند.)... در ضمن موارد رو باهم قاطی نکنید ... کتیبه و نوشته های کرتیر و واردشیر بابکان و ... ربطی به کوروش ندارد ... شما اول موضوع بحث رو روشن کن که میخوای در مورد کرتیر و ادرشیر بحث کنی یا کوروش؟؟ در رابطه با کرتیر گفتم بنده اطلاعات کاملی ندارم ... ولی انچه مسلم است که زمان ساسانیان با هخامنشیان کاملا تفاوت داشت چرا چون حکومت ساسانی یک حکومت مذهبی (کاهن امیری ) بود در حالی که هخامنشیان دین از سیاست جدا بود ... در زمان هخامنشیان دین زرتشتی دارای تشکیلات کلیسایی درباری نبود(برعکس زمان ساسانیان). این یک چیز جا افتاده در دنیاست که حکومت دینی افت دین خواهد بود ... نمونه قرون وسطی مسیحی ... مسیح دم از بخشش و مهربانی میزد ولی حکومت مسیحی در قرون وسطی همه را از دم تیغ میگذراند و حرف ها و حدیث هایی رو به مسیح نسبت میداد که اصلا مسیح(ع) هیچگاه بر زبان نیاورده بود.دقیقا همین مساعل در زمان ساسانیان اتفاق افتاد.از نظر زرتشت و مفهوم پیام گاتایی ان چنین حکومتی جایز نیست.چون دین تا زمانی که قدرت ندارد و در دل مردم جای دارد حامی مردم است ولی وقتی قدرت میگیرد بلای جان مردم خواهد شد چون خود را کلام خدا میداند با بدست اوردن قدرت و تحمیل کردن سلطه ی خویش تمام پیروان ادیان و مذاهب دیگر را نیز نابود میکند(یعنی تغییر ماهیت میدهد مانند دین مسیحیت در قرون وسطی یا همین حکومتی که در کشور هست نمونه و مثال روشنی برای گفته های من است)البته حرفای من به این معنا نیست که ساسانیان همش در قتل و قارت چپاول مردم بودن در دوره هایی نیز شکوفایی به اوج رسیده ولی متسفانه در بسیاری از دوران های دیگر خلاف این واقعه مشهود است. در جامعه ایی که دین روحانی دینی حاکم شود(بسیاری از پادشاهان ساسانی موبد بوده اند) تعصب کورکورانه به وجود میاید و چون خود را حقیقت ناب و دیگران کافر و مشرک میدانند قتل و جنایت بیشتر میشود (چون به عقیده ی خود این کشت و کشتار و سرکوبی شدید را عبادت میدانند) بارها دیده شده انسانی که ازار یک موجود کوچک را گناه میداند بارها بارها انسان هایی به اسم خدا کشته و عبادت میداند (این حاصل حکومت کلیسایی و دینی است و حاصل ان جز تعصب کورکورانه نخواهد بود که عقل را نابود میکند) و... /// از موضوع بحث خارج نشویم ... شما گفتی چرا پدران داریوش در کتیبه های خود نامی از اهورا مزدا نیاورده اند (منظور شما دقیقا کدوم کتیه از اجداد داریوشه من کتیبه ای از پدران کوروش و اجداد پدری انها ندیده ام )(لطفا سندی اراعه دهید). درباره دین اجداد داریوش صحبت مفصلی کردم و یک نمونه تاریخی که در کتیبه ی بیستون از زبان داریوش نقل کردم و توضیحاتم کافی است./// در رابطه با مجسمه ی بالدار گفتی نظراتی که اراعه کردم منسوخ شده ... نه عزیزم شما منابع و سندای اشتباه خوندی از همین رو اشتباه قضاوت کردی ... بعل نام خدایی است که جوامع باستانی بسیاری در سرزمین میان‌رودان(بین‌النهرین)، آنرا می‌پرستیدند. (نه در ایران) .به ویژه کنعانیان که او را خدای «باروری» و «حاصل‌خیزی» و از مهم‌ترین خدایان پرستش‌گاه می‌دانستند.... من برای اینکه بحث مجسمه ی بالدار روشن شود مثال هایی میزنم مثلا صلیب :صلیب که نشانه اعتقادی مسیحیان است ... هر کسی ممکن است که فکر کند که برای اولین صلیب فقط در بین مسیحیان باب شده یا اختراع شده در حالیکه چنین نیست ... تاریخ گواه آن است که فینیقی‌ها و کارتاژها مجازات اعدام با صلیب را گاه اعمال می‌کردند اما این رومیان بودند(که در اثر ارتباط با این فرهنگ) کاربرد گسترده آن را باب کردند. تنها بردگان و بدترین جنایتکاران به صلیب کشیده می‌شدند. یا در گذشته‌های دور صلیب نماد صلح و دوستی بوده‌است.برای مثال آمن هوتب جهارم(یکی از فراعنه مصر و معروف به آخناتون)که مردی صلح جو بود، برای پادشاهان کشورهای دیگر صلیب‌های طلایی به نشانهٔ صلح می‌فرستاد تا از جنگ جلوگیری کند. در آیین مهر پرستی یا میتراییسم صلیب نماد و آیکون خورشید بودنمونه آن در نقش رستم و صلیب پارسی وجود دارد .. این نشان میدهد علامت صلیب هم که نماد مسیحی شده، چیز تازه‌ای نبوده و تقریبا دو هزار سال پیش از پیدایش مسیحیت نماد آشوری‌ها بوده است. مصریان نیز همین نماد را سمبل زندگی جاوید می‌دانستند.در آیین مهر پرستی یا میتراییسم، صلیب نماد خورشید بود. نمونه آن در “نقش رستم ” وجود دارد. اما خود صلیب که دستگاه منفور اعدام بردگان بود، با مصلوب شدن مسیح به نماد عشق تبدیل شد(این نشان میدهد که مسیحیان در اثر برخورد با این فرهنگ و جوامع و مذاهب مختلف (مخصوصا ایین میترا)از انان تاثیر پذیرفته و صلیب را با تعریفی دیگر در دین و جامعه ی خود وارد کردند). در رابطه با مجسمه ی بالدار که مسلما بعد از کوروش در زمان اردشیر دوم هخامنشی ساخته شده چنین امری مشهور است ... که مفاهیم جامعه ی ایران و مصر و بین النهرین در اثر ارتباط با هم در امیخته و به عنوان نمادی نو مورد استفاده ی ایرانیان درامده ... به نطر من این نماد فرکیانی و یا فرشته بالدار است و بسیاری از کتب و دانشمندان ایرانی حتی معترف همین قضیه اند //دکتر سید حسین صفوی در مورد این مجسمه به صراحت مینویسد: ((این مجسمه ... ابدا متعلق به کوروش نیست و اکثر دانشمندان برآنند که این پیکر نه متعلق به کوروش اول و نه متعلق به کوروش دوم کوچک برادر اردشیر دوم بلکه خواسته اند ملکی را بنمایانند که در حال پرواز است و دست خود را برای رد کردن ارواح شریر بلند کرده )) در کتاب «تخت جمشید» نوشته مهرداد بهار- نصراله کسرائیان دقیقا در توضیح همان نقش جنجالی به صراحت نوشته شده «فرشته بالدار».کتاب تخت جمشید ، مهرداد بهار- نصراله کسرائیان، تدوین شهریار ایزدی ترجمه سودابه دقیقی، چاپ چهارم، 1372، ص 95 در کتاب سرزمین مهرو ماه تخت جمشد، نقش رستم، نقش رجب، پاسارگاد» در رابطه با همان مجسمه به اصطلاح کوروش سابق نوشته شده : پاسارگاد – فرشته بالدار .سرزمین مهروماه، تخت جمشید، نقش رستم، نقش رجب، دکتر فرخ سعیدی، سازمان میراث فرهنگی کشور، چاپ اول، تهران، 1376، زتصویر منسوب به کوروش سابق . اشتباه ان باستان شناسانی که ان مجسمه را بعل دانسته بخاطر شباهتی بوده که بین انها وجود داشته در حالی که تشابه دلیل و مدرک نمیشود .

آقای کامبیز دذ متن گزنفون اومده که کورش در مقابل روده‌های قربانی از خدایان برکت گرفت. این همون رشوه آیین‌های سنتی نیست پس چیه؟‌ شیعیان امامان رو بنده خدا میدونن و نذر فقط برای خدا هست ولی میشه نذر کرد برای خدا که در مقابل کار خیری مانند احترام به امامان انجام داد. ولی در آیین زرتشتی تحریف شده ایزدان مقامی برابر با اهورامزدا دارند. مثلاً در یشتها هست که تشتر در فر و شکوه و قدرت با اهورامزدا برابر هست. شما این رو چجور توجیه می‌کنید؟ اینی که گزنفون میگه یا کورش واقعاً چندگانه پرست بود یا عقائدی مثل یشتها داشت که انحراف محسوب میشه. اگر هم کشت و کشتار نشون از میترایی بودن باشه، پس موبد تنسر و کرتیر هر دو میترایی بودن! در حالیکه واقعاً اینحور نیست (و شما هم میگی اطلاعات ناقصی داری) آقای کامبیز. تازه مگه کورش کشتار نکرد؟ قضیه مردم آسیای صغیر و اوپیس ووووووو نکته عجیب دیگه در روش مغالطه آمیز شما آفای کامبیز این هست که سند نمی‌دید بعد انتظار دارید دیگران در رد گفته شما سند ارائه کنند! این مغلطه هست. شما اگر ادعایی درباره میترایی‌ها کردید باید اثبات کنید. درباره مجسمه کورش هم جدیدترین تحقیقاتی که من دیدم و منابع رو نگاه کردم نشون میده اون نماد بت بعل هست که دوستان هم گفتن. یعنی نماد بت بعل در کاخ شخص کورش

اگر منظور از لوح های قبل از هخامنشیان لوح زرین آریارمنه و لوح زرین آرشام شاه است ترجمه ی انها را بری شما میگذارم: ترجمه ی لوح ارایامنه : ((متن کتیبه بدین شرح است "آریارمنه، شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه در پارس، پسر چیش پیش، نوه هخامنش. آریارمنه شاه می‌گوید:این کشور پارس که من دارم، دارای اسبان خوب و مردان (است) خدای بزرگ اهورامزدا (آنرا) به من عطا فرمود. به خواست اهورامزدا من شاه در این کشور هستم. آریارمنه شاه گوید: اهورامزدا به من یاری ارزانی فرماید. "))(منبع بررسیهای تاریخی. شماره مخصوص دوهزار و پانصدمین سال بنیانگذاری شاهنشاهی ایران. مهر ۱۳۵۰ دکتر پرویز رجبی) لوح زرین ارشام شاه: اهورمزدا خدای بزرگ که بزرگترین خدا ( است ) مرا شاه کرد . او کشور پارس را که دارای مردم .خوب و اسبان خوب ( است ) بمن عطا فرمود . بخواست اهورمزدا این کشور را دارم .مرا اهورمزدا یار باشدو خاندان مرا و این کشور را که دارم او یاری کند .(منبع : ترجمه کتیبه به فارسی به نقل از « فرمانهای شاهنشاهان هخامنشی ، رلف نارمن شارپ ») منابع دیگر: 1-سنگ نبشته‌ها سخن می‌گویند: تألیف سرهنگ بدیع‌الله کوثر 2- اقلیم پارس: تألیف آقای سیدمحمد تقی مصطفوی 3-ا ران باستان جلد اول تألیف مرحوم مشیرالدوله. 4- باستنشناسی ایران باستان: تألیف پروفسور واندنبرگ ترجمه دکتر بهنام. ** همانطور که مشاهده کردی نام اهورامزدا صراحتا امده.(اینم دلیلی دیگر و مستند)

داشتنم بحثها رو دنبال می‌کردم که رسیدم به نظر کامبیز زرتشتی واقعاً متأسف شدم از حرفشون و نوع بيان تاريخ. آقاي كامبيز یه خورده به روز باشید.جعلی بودن اون کتیبه روشن شده و در بهترين صورت مال یکی از شاهان آخر عصرهخامنشی است که تفکرات خودش رو به دروغ به اسم آریامنه (جد داریوش) نوشت! مقاله مفصل دانشنامه ایرانیکا در افشاگری علیه این کتیبه رو به خونید عزیز: http://www.iranicaonline.org/articles/ariyaramna-greek-ariaramnes-old-persian-proper-name نقدهای زیادی که بر این کتیبه وارد هست که به راحتی جعلی بودنش رو ثابت میکنه!‌ مثلاً آریامنه فقط یک حاکم محلی و یک کدخدا بیشتر نبود که زیر دست مادها بود! ولی تو اون کتیبه گفته شده آریامنه "شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه پارس" هست!!!! خالی بندی در کلام جاعلین موج میزنه. اون کتیبه اشتباهان دستوری هم داره که نشون میده نویسنده ش سواد زیادی هم نداشته!! متن مقاله ایرانیکا رو به خونید لطفاً!‌

یک مسعله ی دیگر را نیز یاداور شوم ... در ضمن در ان زمان انها (اجداد کوروش) فرمانروای پارس بوده اند ... و در بسیاری از زمانها عده ایی به عنوان غصب فرمانروایی در گوشه و کنار ان سرزمین ادعای پادشاهی میکردند و قصد برهم زدن نظم داشته اند ... و این پادشاهان شاهان محلی را در سرزمین خود برای ایجاد نظم و عدالت سرکوب میکردند و سرزمین را یکپارچه میکردند ... شاید این اشره شاه شاهان اشاره به ای مضمون داشته باشد... چنان که میگویند اهورامزدا این سرمین را بما عطا کرده(یعنی به خواست اهورا این کشور را بدست اوردیم یعنی از چنگال شاهان محلی باز ستاندیم) و به خواست او شاهیم.

كتيبه داريوش در بيستون: در 6 فرسنگي كرمانشاه بر پيشاني كوه بيستون (بهستون - بغستان) كتيبه‌اي از داريوش بزرگ، به خط ميخي و سه زبان مرسوم آن عهد و يك نقش حجاري شده، به يادگار مانده است. مفاد آن به شرح زير است: بند اول و دوم و سوم سنگ نوشته: من داريوش، شاه بزرگ شاه شاهان، شاه پارسي، شاه كشورها، پسر ويشتاسب، نوه آرشام هخامنشي. داريوش شاه گويد پدر من ويشتاسب پدر ويشتاسب آرشام آريارمنا پدر آريارمنا چش پش پدر چيپ پيش هخامنش بوده. داريوش شاه گويد از اين رو، ما هخامنش خوانده مي‌شويم كه از ديرگاهان نژاد هستيم از ديرگاهان از نژاد ((شاهان ))بوده‌ايم. اگر دقت کرده باشیم در اخر کتیبه به نس خویش اشاره میکند و تایید میکند تمام اجدادش شاه بوده اند(نه دست نشانده یا کدخدا یا مامور مالیات)

نظرات بزرگترین هخامنشی شناسان رو به خونید (از اولمستد تا جان مانوئل کوک و ژوزف ویزهوفر، والتر هینتس، پیر بریان) همه این رو با اطمینان گفتند که اجداد داریوش، دست نشانده بودند و اینکه داریوش گفته اجدادم شاه بودند یک بلوف سیاسی بوده برای نسب سازی که بتونه حکومتش رو مشروع نشون بده

صفحه‌ها

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.