اعتقادات
حسینعلی نوری که در موارد متعددی اشتباهات زیادی در کتابهایش، مشخص شده در مورد تاریخ هم در کتابهایش، جملات غریب و منحصر به فرد آورده است. او در جمله ای فیثاغورث و حضرت سلیمان را در یک زمان میداند در حالیکه تمامی مورخین حداقل چهارصد سال بین آنها تفاوت قائل هستند. جای تعجب دارد که این سخنان هم الهی معرفی میشود.
سخنانی که حسینعلی نوری به عنوان آیات الهی برای مردم میفرستاد، متفاوت از یکدیگر بود و این باعث اعتراض مردم میشد. به همین دلیل او دست به اصلاح و تکمیل آنها میزد تا مورد اعتراض قرار نگیرد و به این موضوع در کتاب اقدس اعتراف هم کرده است که این مطلب گویای سستی ادعای اوست. چگونه این کتاب میتواند الهی باشد؟
علیمحمد شیرازی شخصیست که در سال 1260 هـ.ق، انحراف خود را با طرح ادعای بابیت خویش، آغاز نمود. وی رفته رفته خود را مهدی موعود نامید. اما آنچه وی را بر آن داشت تا پا را از این هم فراتر نهاده و ادعای نبوّت و نسخ آیین اسلام را بنماید، واقعهای بود که طرفدارانش در بدشت، به نام وی رقم زدند.
یکی از اصول بنیادین ادیان الهی، اعتقاد و التزام به توحید و یگانگی خدای تعالی میباشد. از اینرو قرآن کریم، دعوت به توحید را محور تبلیغی تمامی پیامبران معرفی میکند. این در حالیست که پیامبرخواندهی بهائیان خود را خدای جهانیان معرفی کرده و عباس افندی به عنوان مبیّن به اصطلاح آیات او، بر این اصل کفرآمیز تأکید و آن را تبیین میکند!
بابیه ادعای نسخ دین اسلام را دارد و تنها معجزهی خود را کتاب بیان میداند و در مورد آن تحدی هم میکند در حالیکه این کتاب مملو از غلطهای ادبی و علمی است و در توجیه اشتباهات خود میگوید ما باید قواعد را با کتاب، تطبیق دهیم نه کتاب را با قواعد. در حالیکه اگر اینگونه باشد چطور فصاحتِ این کتاب را باید بعنوان معجزه درک کرد وفهمید؟
عدم ثبات در مواضع بهائیان موج میزند به گونهای که حسینعلی نوری که دم از جانسپاری و اطاعتِ صبح ازل میزند، مدتی بعد، بدترین توهینها را به او روا میدارد. چگونه میتوان تا به این حد تغییر موضع داشت؟ از چنین فرقهای چگونه میتوان انتظار داشت که به سایر ادیان و سایر افراد، احترام بگذارند؟
سرکردگان بهائی، سعی بر آن دارند تا با تأویل و تحریف آیات قرآنی، معاد و رستاخیز موعود اسلام را تحریف نمایند. اما اعتقاد به معاد جسمانی در اسلام و قرار گرفتن آن به عنوان اصلی اعتقادی در میان مسلمانان، بر گرفته از آیات محکم و بیشمار قرآنی است. آیاتی که معاد جسمانی را به عنوان نماد قدرت خداوند معرفی و منکرین آن را کافر خطاب میکند.
پیامبرخواندهی بهائیان مدعی میشود که اگر فلز مس، به مدت 70 سال از خشکی در امان باشد، به طلا تبدیل میشود! مبلّغان بهائی در توجیه این افتضاح ضد علمی پیشوای خود، آیات قرآن را مملو از مسائل غیرعلمی معرفی میکنند. این در حالیست که بر خلاف بافتههای پیشوایان بهائی، با گذشت هرچه بیشتر زمان، ابعاد علمی قرآن بر همگان آشکار میگردد.
در یکی از مقالات شبکههای مجازی تشکیلات بهائیت، پس از بیان دیدگاه این فرقه در خصوص معاد روحانی، سعی بر آن شد تا معاد ادعایی این فرقه، به اسلام نیز نسبت داده شده و اساساً معاد جسمانی، غیرعقلانی خوانده شود. این در حالیست که نه تنها انتساب معاد روحانی ادعایی بهائیت به اسلام ممکن نیست، بلکه غیرعقلانی خواندن معاد جسمانی هم بیدلیل است.
بهائیان سعی کردهاند امتیازات بزرگانِ اسلام را برای خود قائل شوند و از این راه، خود را صاحب آیین جدیدی بدانند و در این راه ادعا میکنند که حسینعلی نوری، امّی بود. در حالیکه نمیتوانند این را اثبات کنند و این ادعا با حرف بزرگانِ خود در تعارض است و اگر هم اثبات شود چون معلوماتی ارائه نکردند، برای آنها امی بودن دلیلی به حساب نمیآید.
خاتمیت پیامبر گرامی اسلام، در حقیقت به معنای ختم سلسهی انبیاء و رُسُل به وسیلهی حضرت محمّد (صلّی الله علیه و آله) میباشد. اما گذشته از تأکید منابع بسیار اسلامی بر ختم سلسلهی انبیاء و رُسُل به وسیلهی حضرت محمّد (صلّی الله علیه و آله)، اقرار پیامبرخواندهی بهائیان نیز بر این موضوع، در نوع خود شنیدنی است.
پیامبرخواندهی بهائیان مدعی میشود که اگر فلز مس از غلبهی خشکی در امان باشد، در طول 70 سال به طلا تبدیل خواهد شد. از اینروی مبلّغان بهائی، سعی در توجیه غلط گویی پیامبرخواندهی خود، داشتهاند. در پاسخ میگوییم که با در نظر داشتن ممنوعیت تأویل، و لزوم تطابق دین با علم و عقل در بهائیت، هیچگونه توجیهی بر جهالت حسینعلیبهاء، پذیرفته نیست.
پیامبرخواندهی بهائیان، در لوح خطاب به سلطان ایران، خود را اُمّی معرفی کرده و در این خصوص، مردم را به تحقیق و پرس و جو از نزدیکانش فرامیخواند. اما جالب است بدانیم که نزدیکان حسینعلی نوری، صراحتاً وی را درس خوانده معرفی میکنند. با این حال این مدعی پیغمبری، نه شرط اُمیّت را دارا بوده و نه صداقت بیان آن را داشته است.
حسینعلی نوری بارها و بارها، همچون فرعونهای زمان، خود را خدای جهانیان معرفی کرده است. پس از او نیز سردمداران تشکیلات بهائیت، در آثار خود بر الوهیت پیشوایشان تصریح کردهاند. اما با این حال، در حالی نماز بهائی به عنوان نماد یکتاپرستی بهائیان مطرح میشود که هدف از آن، تنها جلب رضای حسینعلی نوری میباشد!