انحرافات، بدعتها
محمد اسماعیل صلاحی نیز بهمانند بزرگان سلف خود به تشریح موضوع لزوم اجازه پرداخت و مهمترین نیاز و اصل برای سالک را داشتن اجازه از ولی زمان دانست و تاکید کرد که نورعلیشاه ثانی در رساله صالحیه، داشتن اجازه هم در ملکوت سفلی و هم در ملکوت علیا را شرط دانسته است. ایشان همچنین به این موضوع اشاره کرده است که ریاضات و مکاشفات اگر بدون اجازه باشد نه تنها باعث کمال نخواهد شد، بلکه موجب استدراج نیز خواهد شد.
محمد اسماعیل صلاحی در سخنرانی خود برای اثبات اجازه در تمام اعمال شرعیه و غیر شرعیه با استناد به روایت قَصَمَ (قَطَعَ) ظَهری اثنانِ: عالِمٌ مُتَهَتِّک و جاهِلٌ مُتَنَسِّک به این موضوع پرداخت که جهل در این روایت به معنای به معنای عدم وجود اجازه است چرا که آن را از ولیّ زمان اخذ نکرده است. درحالیکه منظور از "جاهل متنسک" یعنی شخص نادانی که اهل زهد و انجام عبادات است و در انجام عباداتش سختکوش است.
محمد اسماعیل صلاحی مطابق رسم بزرگان سلف خود، در سخنانی به اثبات نیاز به اجازه پرداخت و اجازه را ملاک عمل در تصوف و تشیع دانست. ایشان برای اثبات این مطلب به تفسیر به رأی متوسل شد و آیه ای را که در تأکید بر گرفتن پند و اندرز از سرنوشت و سرگذشت گذشتگان بود را مربوط به داشتن اجازه در تمام اعمال شرعیه دانست.
آیا تصوف فطرت است و یا بدعت؟! بدعت در لغت به معنی نوآور و یا نوآورده میباشد و در اصطلاح دانش کلام و علوم دینی پدید آوردن رسم و آیین و باور تازه در دین است. رسم و آیین و باوری که ریشه در قرآن و سنت پیامبر (صلّی اللَّه عليه و آله) و ائمه (علیهم السلام) ندارد و پس از زمان پیامبر(صلّی اللَّه عليه و آله) و یاران وی پدیدار گشته است.
نورعلی تابنده همچون سایر اقطاب سلف خویش به پیروان خود امر میکند که در انجام مستحبات در پی کسب اجازه از وی باشند و تا به آنان گفته نشده اعمال مستحبی را انجام ندهند. وی میگوید: «در مواقعی خودتان حق ندارید مستحبّات را انجام دهید. آن مواقعی است که حتماً باید با اجازۀ پیر باشد.»
برخی شطح را فراتر از گفتار میدانند و تراوش شطح را در رفتار، پندار و رؤیا نیز برشمردهاند. شطح در رفتار در گریز از عرف و عادت و گاه عقل و شرع در پارهای از زندگی برخی صوفیه، کاملا آشکار است. شطح در پندار و رؤیا مربوط به چیزی است که در عالم رؤیا و تطبیق آن با عالم واقع، اتفاق افتاده است و شطح در گفتار، همان تلقی است که شارحان و مصنفان کتابهای صوفیه از شطح دارند.
سنگ بنای تفرقه در طریقت گنابادیه توسط خود تابنده نهاده شد. وی با اینکه سیاسی بود اما از سیاست پدرانش در فرقه داری تبعیت نکرد و میراث اجدادش را به تفرقه کشانید. به هر صورت گویا نورعلی تابنده آخرین بازمانده از قطبیت موروثی در فرقهی گنابادیه موفق به دریافت شارهی غیبیه نشد! و پس از مرگ وی در بین مشایخ و دراویش دونپایه نیز بر سر جیفهی قطبیت، اختلاف افتاده است!
سالها دراویش این فرقه با حمایت و هدایت تابنده به تحریک اتباع خود پرداخت تا آنجا که با جلب اشراری در منطقه کوار به ضرب و شتم شهروندان مبادرت کرده و نزدیک به ۱۶۰ نفر زن و مرد بیگناه و غیرنظامی شهر را روانهی بیمارستان کرد و تابنده با چشمپوشی بر این فاجعه به حمایت از آنان پرداخت. وی با صدور این بیانیه نیز تلاش کرد به انحراف افکار عمومی بپردازد.
واژهی اسلام رحمانی گرچه واژهای نوظهور در ادبیات دینی_سیاسی ایران است اما بنیادهای فکری، نظری و عملی این گفتمان ریشه و پیشینهای طولانی در عرفان مسلمین (تصوف) دارد .عموم فرقهها از جمله تصوف برای جذب افراد و پیروان ، دچار شریعتگریزی و اسقاط تکلیف میشوند و نیز تقابل و نزاع با محورهای انحراف در عالم مانند شیطان و عوامل آن را از دستور کار خود حذف میکنند و این روال را تجلی رحمانیت الهی و دین رحمانی تلقی مینمایند
مسلمانان از عهدهی اولین و بزرگترین امتحان تاریخ بشریت بعد از آخرین رسول الهی سربلند بیرون نیامدند و جز تعدادی اندک، همگی به غصب و ظلم گردن نهاده و مسیر اسلام راستین را از بستر خود خارج ساختند. نور علی تابنده قطب سابق دراویش فرقهی گنابادیه، با جعل و تحریف اکثر مسلمانان را تابع نظر و پیمان رسول خدا (صلی الله علیه وآله) میداند که کذب این موضوع با رجوع به منابع تاریخی و رجالی و روایات اهل سنت و شیعه، روشن میگردد.
واقعهی سقیفه بنیساعده که مبتنی بر سنتهای قبیلهای در جاهلیت بود، اولین و بزرگترین انحراف و شکافی بود که بین مسلمانان به وجود آمد و بر اساس این اتفاق اکثریت مسلمین از پیمان خود مبنی بر اطاعت از جانشین منصوص رسول خدا سر باز زدند و عهد شکنی کردند. انحرافاتی مانند ایجاد و شکلگیری فرق منحرف در اسلام مانند تصوف از تبعات حتمی جریان سقیفه است.
حضرت ولی عصر (عجّلاللهفرجهالشریف) چگونه عدالت را حاکم میسازد؟ چگونه قدرتهای قاهر و ستمگر را مغلوب خواهد کرد؛ چگونه تبهکاران را از بین خواهد برد؟ در آیات و روایات فراوانی آمده است که، امام زمان (عجّلاللهفرجهالشریف) حکومت را از دست کفار و مشرکان میگیرد و آن را به دست صالحان میسپارد. اما در عصری که قدرتهای جهنمی مخربترین سلاحهای شیمیایی و هستهای را تولید و استفاده میکنند، چگونه میتوان تصور مبارزه با آنان را در سر گذراند؟
زمانیکه از صفی علیشاه این سؤال میشود که «کسی که عشر میدهد آیا زکات و خمس هم باید بدهد یا نه»؟ در جواب میگوید : «در صورت اول عیبی ندارد و در صورت دوم بدعت است». او علاوه بر اینکه عشریه را مکفی از خمس دانسته پرداخت خمس را بدعت میداند! آنچه در قرآن و روایات به عنوان پرداخت حقوق واجب شرعی ذکر گردیده، خمس و زکات بوده و نامی از عشریه برده نشده است.