تشیع و تصوف
درحالیکه بزرگان زیادی از اهل سنت به برادری و عقد اخوت بین پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و حضرت علی (علیه السلام) اشاره و اعتراف کردهاند، شاه نعمتالله ولی تعصب خود نسبت به خلفا را نشان داده و به روایتی جعلی استناد کرده و خلفا را بهعنوان برادر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در دنیا و آخرت معرفی کرده است.
دراویش نعمت اللهی گنابادی همواره از مدافعین مذهب شاه نعمت الله ولی بوده و نه تنها شاه نعمت الله ولی بلکه تمام اقطاب ذکر شده در سلسله خویش را از مذهب تشیع میدانند، درحالیکه شاه نعمت الله ولی برادری و عقد اخوت پیامبر اکرم (ص) و حضرت علی (ع) را منکر میشود و خلفا را بهعنوان برادر رسول خدا (ص) در دنیا و آخرت، معرفی میکند.
برخی تصوف را مکتبی مقدس و بر خواسته از زهد و معنویت صحابه پیامبر (ص) میدانند و صوفیان نخستین را از شاگردان و همراهان خاص الخاص ائمه اطهار (علیهم السلام) میدانند که حاملان اسرار ایشان بودند. ولی برخی دیگر تصوف را ساخت و پرداخته بانیان سقیفه و بنی امیه برای مقابله کردن با عرفان و معنویت ائمه اطهار (علیهم السلام) میدانند.
مولوی درحالی روایت مژده پایان ماه صفر را به شعر درآورده و آن را به پایان ماه صفر ربط داده که در حقیقت، این روایت از روی روایتی که پیامبر (ص) برای نشان دادن جایگاه ابوذر غفاری فرموده است، کپی برداری و پس از آن جعل شده است. اهل سنت این روایت را جعل کرده است، چراکه ابوذر از حامیان اصلی اهلبیت (ع) و اثبات چنین فضیلتی برای علمای اهل سنت گران تمام میشده است.
مولوی سخن منسوب به پیامبر (ص) را که می گوید: «هرکسی مرا به خروج ماه صفر بشارت دهد من او را به بهشت بشارت میدهم» را به صورت شعر درآورده است. علامه جعفری و مرحوم زرینکوب این شعر را برخواسته از روایتی جعلی و از اهلسنت میدانند. همچنین مرحوم زرین کوب معتقد است که مولوی در این شعر، نظر مذهب خود را بیان کرده است.
علمایی همچون علامه مجلسی و پدرش و ملامحسن فیض کاشانی در زمان حیات خود متهم به صوفیگری شدند ولی این ادعا بارها از سوی آنها تکذیب شد. بهخاطر همین متصوفه مصادره علما را به بعد از مرگ آنها موکول کردند تا اگر هم با تکذیب اطرافیان آن عالم، مواجه شدند آن را امری مخفی قلمداد کنند. کما اینکه بعد از مرگ علامه حسن زاده آملی، دراویش گنابای آن عالم بزرگ را درویش خطاب کردند.
ازجمله ادعاهای صوفیه برای اصالت بخشی به تصوف، درویش خواندن پیامبر اکرم (ص) و منتسب کردن عقاید، آموزهها و انحرافات صوفیه به پیامبر اکرم (ص) است. متصوفه با چندین روایت، خرقه پوشی و سماع را به حضرت نسبت دادهاند. درحالیکه روایات مورد ادعای صوفیه در منسوب کردن انحرافات صوفیه به پیامبر اکرم (ص) یا از اهلسنت است یا جعلی و یا از طرف بزرگان صوفیه رد شده است.
متصوفه در توهینی بزرگ، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را درویش خوانده و از ایشان بهعنوان یکی از اقطاب سلسله خویش یاد میکنند. نورعلیشاه ثانی مدعی است که حضرت محمد (ص) انسان ناقصی بود که توسط حضرت ابوطالب (علیه السلام) بهعنوان قطب وقت به کمال رسید. عزیزالدین نسفی نیز فقر در روایات را به درویشی تفسیر کرده و مدعی درویشی پیامبر (ص) شده است.
از آنجا که صوفیه از همان ابتدا منافقانه آنهم در لباس دین، با افراط و تفریطها عملکردی خلاف سیره و روش اهلبیت (علیهم السلام) داشتند، اهلبیت (ع) در سخنان خود علیه صوفیه به روشنگری و نقد افکار و عقاید انحرافی آنها پرداختند. کما اینکه ایشان از انحراف و دشمنی صوفیه با خود گفته و از لزوم برخورد و عدم معاشرت با صوفیان و حتی انکار آنها سخن گفتهاند.
یکی از مهمترین کارهایی که ائمه اطهار (ع) در جهت روشنگری نسبت به انحراف تصوف انجام دادند، معرفی چهره واقعی صوفیان زمان خود بود. حسن بصری اولین نفری بود که توسط حضرت علی (ع) بهعنوان انسانی به ظاهر مذهبی ولی منحرف و به عنوان سامری امت معرفی شد. همچنین ائمه اطهار (ع) از ابوهاشم کوفی و سفیان ثوری به عنوان دیگر صوفیان منحرف و بدعت گذار نام بردند.
در طول تاریخ همواره عملکرد مردم و علما مورد اعتراض صوفیان بوده است. حتی ائمه اطهار (ع) نیز از اعتراضات مکرر آنها در امان نمادند. چنانچه حسن بصری عملکرد امام علی (ع) در جنگ جمل را زیر سؤال برد و سفیان ثوری چندین بار عملکرد امام صادق (ع) را خلاف سیره و روش رسول خدا (ص) خواند. امام رضا (ع) نیز از دیگر ائمهای است که مورد طعن و اعتراض صوفیان واقع شده است.
مولوی معتقد است که مردان الهی با کشته شدن رو به دیدار خدا میروند، پس این جای شادی دارد، نه جای گریه. لذا روز عاشورا را روز شادی میداند نه روز حزن و عزا. علامه جعفری این دیدگاه را نکوهش کرده و معتقد است که با این دیدگاه پس قاتلین حضرت هم باید خدمت بزرگی به حضرت کرده باشند. این دیدگاه دقیقاً خلاف دیدگاه اهل بیت (ع) است، کما اینکه عاشورا را روز شادی دشمنان اهل بیت (ع) میداند.
مولوی ازجمله صوفیانی است که همانند هم مسلکان خود در مکتب تصوف، نگاه نقادانهای به عزاداری و گریه بر امام حسین (علیه السلام) دارد. علامه جعفری این اشعار مولوی را به نقد کشیده و معتقد است که واقعه به این عظیمی، نباید با نگاه عاطفی و احساسی مورد تحقیر قرار گیرد. وی معتقد است که مولوی دو موضوع فرد و اجتماع را، در این داستان به هم مخلوط نموده و به نتیجه نادرستی رسیده است.
متصوفه خواب را در زمره کشف و شهود میدانند و بهعنوان یکی از منابع حجیتی در تصوف مطرح است. ابن عربی حتی فصوص الحکم را که مدعیاند دربردارنده اسرار الهی است را برگرفته از کشف و شهودی میداند که در خواب برایش حاصل شده است. اما در روایات، استفاده از خواب و رؤیا برای امورات دینی به صراحت نفی شده است.