بت هاى معروف عرب عبارت بودند از

1- شواع ؛ نام بتى است كه مربوط به ((هذيل بن مدركه )) بوده كه در محل ((رهاطه )) قرار داشته است .
اين بت پس از اسلام به دستور پيامبر و توسط ((عمرو بن عاص )) درهم شكسته شد.
2- ود؛ اين بتى بود كه ((عمرو بن لحى )) آن را از كنار رودخانه جد به مكه آورد و به يكى از قبائل عرب داد.
اين بت در وادى القرى قرار داشت . ((عبدود)) به همين مناسبت است . پس از اسلام اين بت به دستور پيامبر توسط ((خالد بن وليد)) درهم شكسته شد.
3- يغوث ؛ بر وزن ((يهود)) نام بتى بود كه قبيله مذحج و متحدانش آن را مى پرستيدند. گويند يغوث يكى از پنج بت قوم نوح بوده است .
يغوث به معناى فرياد رس است . مردم شمال و جنوب يمن اين بت را مى پرستيده اند.
4- يعوق ؛ اين بت در قريه خيوان در شمال ((صنعا)) قرار داشت . قبيله ((همدان )) اين بت را مى پرستيدند.
5- نسر؛ بر وزن عصر، به شكل كركس ساخته شده بود و از پنج بتى بود كه قوم نوح مى پرستيدند. متولى اين بت ، ((معدى كرب )) بود. نسر در ميان حميرى ها مقام والائى داشت . نسر از جمله پنج بتى بود كه قوم نوح مى پرستيدند.
جان ناس ، محقق در تاريخ اديان و عقايد، در اين رابطه مى گويد: اعراب شهرنشين و صحراگرد به خدايان مذكر و مونث معتقد بودند. هر يك از اين خدايان مخصوص يك قبيله يا چند قبيله بود، مانند بت هبل كه خاص ‍ مردم مكه و اطراف آن بود.
در شهر مكه سه خداى مونث وجود داشت :
الف- لات ، خداى مادينه .
ب- منات ، خداى سرنوشت .
ج- عزى ، خداى يوم .
اين سه خدا را ((بنات الله )) مى ناميدند كه در مكه پرستش مى شد.
6- لات ؛ كه در قرآن به آن اشاره شده ، مورد پرستش قريش بود و در طائف قرار داشت . لات سنگ چهارگوشى بود كه در محل آن اكنون مناره مسجد طائف قرار دارد. كلمه ((لات )) از ((لت )) گرفته شده و به معناى ((خلط و مزج )) است و ((لات )) با تشديد تاء، اسم فاعل است كه بعدا ((تاء)) تخفيف يافته است .
محققان معتقدند كه ((لات )) منقول از زبان نبطى است ، و آن نام يكى از خدايان ماده بابلى بوده است كه در بابل رب الارباب دختران بوده و خواهرانش ((مامناتو)) و ((غشتار)) بوده اند. ((لات )) نيز مانند ديگر خدايان بابلى تحول يافته است : در سوريه همسر يكى از خدايان نر كه ((حداد)) نام داشت ، شناخته شد. ((حداد)) خداى باران بود. بت لات در ميان نبطيان ربة البيت نام داشت و بعد الهه آفتاب شد.
بت ((لات )) وقتى به ((حجاز)) انتقال يافت ، مورد پرستش ‍ ((ثقيف )) و ((قريش )) قرار گرفت و مورد احترام بسيار بود. پس از اسلام ، اين بت در ميان قبيله ((ثقيف )) همچنان از اعتبار بسيار برخوردار بود. وقتى قبيله ثقيف اسلام آورد، به دستور پيامبر اسلام اين بت توسط خالد بن وليد درهم شكسته شد.
7- عزى ؛ از بزرگ ترين بتهاى عرب جاهلى مخصوصا قبيله قريش بوده است . بت عزى در وادى القرى قرار داشت . قريش ((لات و عزى و منات )) را دختران خدا مى دانستند. قرآن به اين پندار جاهلانه اشاره كرده است . در الواح بابلى ((عزو سارى )) آمده است .
در زبان عبرى ((عزى )) از ((عزرا)) يعنى ((شدت قوت )) گرفته شده است و عزى به معناى : اقوى و اشد است . عزى قديمى تر از منات و لات است .
8- ايت بت از قبيله هذيل و خزاعه بوده است . گويا قديمى ترين بت عرب مى باشد و لذا مورد احترام بسيار بوده است . ((منات )) از ((منى )) به معناى ((ريختن ))؟ است چون خون قربانيهاى بسيارى به پاى آن ريخته مى شده است . بت منات پس از اسلام توسط امام على بن ابيطالب در هم شكسته شد. محققان گويند كه اين بت نيز وارداتى است و از بت هاى بابل بوده است .
اعراب به اين بت هدايائى مى كرده اند، از جمله دو شمشير بود كه پادشاهى به منات هديه كرده بود.
9- هبل ؛ با ارزش ترين بت عرب جاهلى بوده است .
هبل بت مردم مكه بوده و در كعبه نگهدارى مى شده است .
هبل نيز بت وارداتى بود كه از شام و فلسطين به حجاز راه يافته بود. اين بت از عقيق سرخ و به شكل انسان تراشيده شده بود كه دست راستش شكسته بود و قريش دستى از طلا براى آن ساخته بودند. اين بت به ((هبل خزيمه )) نيز معروف بود؛ زيرا متولى اوليه آن ((قوم خزيمه )) بوده اند.
جلو روى هبل هفت تيره بود كه براى تفاءل بكار مى رفت . بر روى يك تيره نوشته شده بود ((صريح )) و بر روى ديگرى ((ملعق )) آمده بود. اعراب جاهلى وقتى در مورد نوزادى شك داشتند، هديه اى به هبل تقديم مى داشتند. آنگاه با تيره ها فال مى گرفتند و بر اساس آن فال كودك را تعيين هويت و ملكيت مى كردند.
همين بت در جنگ احد مورد شعار ((ابوسفيان )) بود كه مى گفت : ((اعل هبل اعل هبل ))، و پيامبر اسلام در جواب فرمود: ((الله اعلى و اجل )). هبل در پى فتح مكه بدست على بن ابى طالب درهم شكسته شد.
10- اساف ؛ بر وزن ((كتاب )) بتى بود به شكل انسان بر فراز كوه ((صفا)) كه در هنگام سعى بين ((صفا)) و ((مروه )) به عنوان تبرك و تيمن دست كشيده مى شد.
11- نائله ؛ بت مؤ نثى بود كه مانند اساف مورد احترام بود.
در اساطير آمده است كه اساف و نائله مرد و زنى بوده اند از قبيله جرحم كه با هم معاشقه داشته اند. چون به مكه آمدند و حرمت آن نداشتند، مسخ شدند و به صورت دو قطعه سنگ در آمدند.
سعى بين صفا و مروه يك سنت ديرينه در مناسك حج بوده است . در ادوار جاهليت اين مراسم مكروه دانسته شد و اسلام با اصلاح و محتوى دادن به آن ، كراهت آن را برداشت .
12- بعل ؛ نام اين بت نيز در قرآن آمده است . اين بت نيز از بت هاى وارداتى است كه ابتدا در ميان قوم الياس در بعلبك بوده است .
محققان مى گويند: يكى از بت هاى عرب شمال همين بعل بوده است كه هنوز مكان آن بين شام و مدينه به نام شرف البعل مشهور است .
((بعل )) خداى آبها و چشمه سارها بوده است .
برخى گويند كه بعل معبود قوم ((يونس )) بوده است . ((بعل )) از طلا ساخته شده بود و گويند كه معبود قوم ((الياس )) بوده است .
جامعه شناسان اين بت را نيز از جمله بتان بابلى دانسته اند: ((انو)) خداى آسمان ، ((بعل )) خداى زمين و انسان و ((هيا)) خداى آب و گياه . اين سه خدا، ((تثليث )) اول را تشكيل مى داده اند. هر كدام براى خود الهه اى داشته اند و در خلقت ازآنان كمك مى گرفته اند. ((بعل )) با ((بعليتو)) ازدواج كرد. ((بعل )) ادوار تحول داشته است : ابتدا خداى فعل بوده و بعد خداى آفتاب و باران و انسان . خدايان ديگر بعدها تابع او شدند. سرانجام تمام صفات خدايان در بعل گرد آمد.
((بعل )) در لغت عرب به معناى ((شوهر)) است .
13- فلس ؛ معبود قبيله طى ، بر وزن ((ترس )).
اين بت احترام بسيارى داشت و هدايا و قربانيهاى بسيارى دريافت مى كرد. گويند روزى به فلس آسيبى رسيد. حاتم طائى چهره افسانه اى عرب در انتظار معجزه بود، اما چون خبرى نشد، از پرستش فلس دست برداشت . پس از اسلام ، اين بت توسط امام على بن ابيطالب در هم شكسته شد. اين بت به شكل انسان ساخته شده بود و رنگى سياه داشت و در ميان كوه اجاء مكان داشت . جايگاه اين بت دار الامن و پناهگاه مجرمان بود. بايد دانست كه پيرامون بت جاهلى افسانه هاى بسيارى وجود دارد.
14- انصاب ؛ بت هاى بى نوايان عرب را انصاب گويند. اين بت ها در اختيار فقيران قرار داشت . آنان در خانه هاى خود به پرستش اين بتان مى پرداختند. فقرا كه توان ساختن بت هاى گران قيمت و.. نداشتند، به همين بت هاى ارزان و بى اعتبار قانع بودند. اين بت ها شكل خاصى نداشتند و به پاره سنگهائى شبيه بودند. لذا به آنها انصاب گفته مى شود. در قرآن از انصاب ياد شده است .
محققان انصاب را بت هاى خانگى اعراب مى دانند.
گويا دو نوع بت در كار بوده ، بت بتخانه و معبد و بت در خانه . انصاب بت هاى خانگى بوده اند.
برخى گويند اعراب به هنگام مسافرت از فرط علاقه به كعبه پاره سنگهائى از اطراف كعبه را با خود حمل مى كردند تا ارادت خود را به كعبه و بتان نشان دهند.
در مقابل ((انصاب ))، اصنام و اوثان كه بت هاى شكل دار بودند، قرار دارند. ((اصنام )) را از زر و سيم و چوب مى ساختند و ((اوثان )) را از سنگ مى تراشيدند.
مفسران اسلامى ((انصاب )) را وجه مستعار ((حجر الاسواد)) دانسته اند كه اعراب به جاى حجرالاسود، ((انصاب )) را با خود حمل مى كردند و بر گرد آن طواف مى نمودند و قربانى مى كردند.
15- الدوار؛ دور زدن و طواف كردن بر گرد بتى خاص بوده است . اين بت مورد پرستش بوده است و اعراب هفت بار برگرد آن مى چرخيده اند. اين بت به شكل كعبه تراشيده شده بود. مفسران چرخيدن دور كعبه را طواف گفته اند تا با دور زدن بر گرد ((الدوار)) تداعى نكند. ((الدوار)) بر وزن جبار و كفار و سوار نيز آمده است .
16- زور؛ بر وزن ((گور)). نام هر چيزى كه بجاى خداوند عبادت شود. گفته مى شود: اين كلمه نام بتى معين بوده است كه به جواهر آراسته بوده و در منطقه ((دوار)) قرار داشته است . گويا كه اين بت از طلا ساخته شده بود و دو چشم از ياقوت داشت و بر بالاى سر آن گوهرى نصب كرده بودند. اين بت تا روزگار ((عثمان به عفان )) پايدار بود. ((عبدالرحمن بن سمرة بن حبيب ))، پس از فتح ((سجستان )) به سرزمين ((دوار)) رفت و بت پرستان را محاصره نمود. او دو دست بت زور را قطع كرد و ياقوتها را برداشت و پيش ((مرزبان )) انداخت و گفت : اين جواهر از آن تو باشد، مى خواستم ثابت كنم كه اين بت براى تو نفع و ضررى ندرد.
17- ذوالخلقه ؛ اين بت به شكل تخته سنگ سفيد رنگى بود كه نقش تاجى در روى آن حك شده بود.
اين بت در سرزمين ((تباله ))، ميان مكه و يمن قرار داشت . پاسداران اين بت قوم ((امامه )) از قبيله ((باهله )) بودند. چند قبيله ديگر اين بت را مى پرستيدند و هدايائى تقديم مى كردند. پس از اسلام ، اين بت در هم شكسته شد و پرستندگان در دفاع از آن دويست كشته دادند.
18- آذر؛ يعنى آتش . ايرانيان باستان و كلدانيان و آشوريان ستاره ((مريخ )) را آذر مى گفتند و بر اين باور بودند كه آن سياره از آتش پديد آمده است . آنان سنگى را تراشيده و رمز مريخ قرار دادند و بزرگان خود را به احترام ، ((آذر)) مى ناميدند.
اين كلمه در الواح بابلى نيز آمده است .
مفسران اسلامى مى گويند: ((آذر)) نام معبودى بوده است كه مردم عرب آن را مى پرستيده اند.
19- سعد؛ اين بت كه به نام ((سعد)) شهرت داشت ، از سنگى دراز ساخته شده بود و در ساحل ((جده )) قرار داشت و مورد پرستش ‍ فرزندان ((كنانه )) بود. گويند عربى با شترش نزد اين بت آمد، شترش از بت بترسيد و فرار كرد. عرب سنگى بر بت نواخت و گفت : خداوند تو را نامبارك گرداند كه شتر مرا ترساندى . او از پرستش بت سعد منصرف شد.
20- ذوالكفين ؛ معبود قبيله ((اوس )) بود كه پس از اسلام در هم شكسته شد.
21- ذوالشرى ؛ معبود قبيله ((ازد)) بوده است .
22- بهيم ؛ معبود قبيله ((مزينه )) بوده است .
23- عميانس ؛ معبود قبيله ((خولان )) بوده است .
دو قوام از اين قبيله به نامهاى ((ادوم )) و ((اسوم )) سهمى از چهارپايان و حاصل زراعت خود را ميان پروردگار و آن بت تقسيم مى كردند. اگر چيزى از سهم خدا داخل سهم بت مى شد، آن را به خدا بر نمى گردانند؛ ولى اگر از سهم بت داخل سهم خدا مى شد، به بت بر مى گرداندند. قرآن به اين موضوع اشاره كرده است .
24- ذوالرحل ؛ معبود مردم حجاز بوده كه احترام ويژه اى داشته است .
25- سعير؛ بر وزن ((زبير))، معبود قبيله ((عزه )) بوده است .
26- شارق ؛ بر وزن ((فارغ ))، معبود مردم عرب جاهلى بوده است . آنان فرزندان خود را به اين نام مى خواندند.
27- شمس ؛ بت معروف عرب جاهلى است كه اسامى بسيارى را به خود اختصاص داده اصت : عبدالشمس .
28- رئام ؛ بر وزن ((لجام ))، معبود قبيله ((حمير)) بوده است .
29- ربه ؛ نام ديگر لات است . ثقيف بتكده اى به همين نام داشتند كه آن را برابر كعبه مى دانستند.
30- رضاء؛ بر وزن ((كلاه ))، خانه مقدس قبيله ((بنو ربيعه )) بوده است .
31- سجه ؛ بر وزن ((بچه )) از بت هاى عصر جاهليت بوده است .
32- زون ؛ نام بت و هر چيزى كه پرستيده شود.
33- صدا؛ نام بت قوم عاد بوده است .
34- حمودا؛ بتى از بت هاى قوم عاد بوده است .
35- ضيزن ؛ بت عصر جاهليت . گويند نام دو بت بوده است كه در بيرون دروازه حيره نصب شده بود تا واردان بر آن دو تعظيم كنند.
36- طاغوت ؛ نام لات و عزى و ديگر بتها و هر چيزى كه بجاى خداوند پرستيده شود. شيطان و كاهن و روساء خلال را نيز طاغوت گويند. طواغيت نام بتكده ها است .
37- عائم ؛ بر وزن ظالم ، بت قبيله عزه بوده است .
38- عبعب ؛ بت قبيله قضاعه و بستگان اين قبيله بوده است .
40- عتر؛ نام بت و بتكده و مذبحى بوده است .
41- عوض ؛ بت قبيله بكربن وائل بوده است .
42- عوف ؛ يكى از بت هاى جاهليت بوده است .
43- قليس ؛ نام خانه مقدسى كه ابرهه حاكم حبشه در صنعاء يمن از سنگ مرمر و چوبهاى نفيس بنا كرد و با زر و زيور آراست تا اعراب را از كعبه منصرف كند. او در پى شكست اين نيرنگ ، تصميم به ويران كردن كعبه گرفت كه داستان آن مشهور است و در قرآن آمده است .
44- كثرى ؛ بت قبيله جديس و طسم بوده است .
45- كسعه ؛ بت دوران جاهليت بوده است .
46- سنداد؛ خانه مقدس در بين راه كوفه و بصره بوده است .
47- كعبه نجران ؛ خانه مقدس قبيله حارث بن كعب در نجران بوده است .
48- محرق ؛ بتى از بكر بن وائل بوده است .
49- مدان ؛ بت قبيله بنوالحرث بوده است .
50- مرحب ؛ نام بتى در حضر موت در يمن بوده است .
51- مناف ؛ ذكر آن گذشت .
52- هبا؛ بت قوم عاد بوده است .
53- ياليل ؛ بت عصر جاهليت بوده است .
54- يعبوب ، بت قبيله جديله وطى بوده است .
اين تعداد از بتان ، نمونه اى از هزاران بت عصر جاهليت مى باشد كه فقط در ميان اعراب پرستيده مى شدند. بديهى است كه در بسيارى از ديگر جاها پرستش بت همزمان بوده است .(603) ناگفته نماند كه بت هاى كم طرفدارى در قبائل عرب بودند كه ما از ذكر نام آنان خوددارى كرده ايم و به همين ((54)) بت بسنده نموده ايم .