درگيري فلسفي با اسدالله علم

امير اسدالله علم فرزند محمد ابراهيم خان شوكت الملك از نزديك ترين و قدرتمندترين دوستان محمدرضا پهلوي و مهم ترين رابط او با مقامات بلند پايه آمريكا و انگليس بود و از ياران نزديك و محرم اسرار محمدرضا به شمار مي آمد. محمدرضا او را در سال 1341 شمسي نخست وزير كشور كرد و در سال 1344 تا آخر عمر، وزير دربار شاهنشاهي بود. سرانجام در 25 فروردين سال 1357 در 58 سالگي بر اثر بيماري سرطان درگذشت.
اسدالله علم در بحران سخن راني خطيب توانا حجةالاسلام فلسفي و قيام و شورش مردم بر ضد بهائيان، وزير كشور و طبعا مسؤول امنيت مملكت بود. آقاي فلسفي مي گويد:
«در يكي از منابر روزهاي ماه رمضان آن سال از طرح آيه ي 128 سوره شعراء و هشدار قرآن به جباران زورگو، بر ضد بهائيان صحبت كردم. فرداي آن روز اسدالله علم كه وزير كشور بود تلفن كرد. در ابتدا به صورت كنايه آميزي اظهار داشت: من ديروز ضمن ناهار خوردن [1] به حرف هاتان در راديو گوش مي دادم و مي ديدم با وضعي كه دارم مصاديق اين آيه (128 شعراء) هستم. بعد از ذكر اين جمله لحن سخن را عوض كرد و گفت: آقاي فلسفي! من اجازه نمي دهم كه درباره ي بهائي ها اين گونه صحبت كنيد و امنيت را مختل نماييد و موجب خونريزي شويد.»
به او گفتم: «مؤدب سخن بگويد و الا گوشي تلفن را مي گذارم.» او هم لحن سخن را عوض كرد و گفت: منظورم اين است كه از مراكز مختلف كشور به وزارت خانه خبر مي رسد كه مردم خشمگين و عصباني هستند و ممكن است به بهائي ها حمله كنند و نظم و امنيت برهم بخورد. خواستم بگويم: متوجه اين نكته باشيد.
جواب دادم: از نظر امنيت و حفظ جان مردم، نگران نباشيد. من با لحن جدي به مسلمانان مي گويم: هدف من آشكار ساختن گم راهي بهائي هاست مبادا مسلماني باعث تهييج شود و موجب خون ريزي و قتل گردد. [2] .
* * *
[1] با اين كه ماه رمضان بود، رعايت ادب را نكرد و با گستاخي گفت: «ضمن ناهار خوردن!».
[2] خاطرات و مبارزات حجةالاسلام فلسفي، ص 193 - 192.