اعدام قرة العين

در اين گير و دار بابي هاي قزوين كه به هيچ وجه حاضر نبودند، قرةالعين اين زيبا صنم را از دست بدهند، با او و بابي هاي تهران و شهرستان هاي ديگر از جمله حسينعلي بهاء و يحيي صبح ازل و... به طرف خراسان رهسپار شدند، ولي در شاهرود با عده اي از بابي ها كه از ترس مردم مشهد از مشهد فرار كرده بودند ملاقات نمودند، سپس واقعه بدشت (كه قبلا در شرح حال حسين علي ذكر شد) پيش آمد.
سرانجام پس از واقعه ي سوء قصد به ناصرالدين شاه، و تحت تعقيب قرار گرفتن بابي ها، در سال 1268، قرةالعين و عده اي كه قبلا دستگير شده بودند، محكوم به اعدام شده و به قتل رسيدند، و اين هنگامي بود كه هنوز فرقه ي بهائيت به وجود نيامده بود، بنابراين قرةالعين بابي (نه بهائي) از دنيا رفت.
سيد علي محمد باب هنگام نوشتن احسن القصص (كه در تفسير سوره ي يوسف است و داراي 111 سوره مي باشد و در اول هر سوره آياتي از سوره ي يوسف در آن عنوان شده) علاقه ي مفرطي به قرةالعين داشته و در اغلب سوره هاي آن كتاب، چند آيه در حق او و خطاب به او است مانند سوره ي 22 و 23 و 25 و 28 و 30 و 31 و 32 و34 و 58 و 76 و 78 و 91 و 93 و... و بعيد نيست كه اين كتاب را به عنوان خطابات به قرةالعين و به بهانه تفسير سوره ي يوسف نوشته باشد، از عبارات علي محمد در سوره ي 76 چنين است، مي گويد:
«يا قرةالعين ان الله قد اختارك لنفسي فاستمع لما يوحي اليك من قبل الله العلي...» [1] .
يعني: «اي قرةالعين! خداوند تو را براي من برگزيده، آنچه را به تو از سوي خداي متعال وحي مي شود گوش فرا ده.»
* * *
[1] تلخيص از جمال ابهي، ص 62 و 86 و محاكمه و بررسي باب و بهاء، ج اول، ص 90 و 93.