گردهم آيي بابيان در بغداد

با رفتن ميرزا يحيي و سپس ميرزا حسينعلي به بغداد، كم كم بقيه ي بابي ها از گوشه و كنار به بغداد رفتند و در آنجا اجتماعي تشكيل دادند و درصدد برآمدند كه به اصطلاح آب پليد از دست رفته خود را به جوي خود بازگردانند.
مدت اقامت آن ها حدود يازده سال (از سال 1269 تا 1280) بود، در آنجا نيز با اطوار مرموزانه به تبليغ پرداختند، و چون نمي دانستند در مردم دانا و دانشمند و آگاه نفوذ كنند، بيشتر با افراد بي سواد در قهوه خانه ها تماس مي گرفتند چنان كه در كتاب بديع (حسينعلي بهاء) در صفحه 308 به اين مطلب اشاره شده است.
حسينعلي بهاء كه در سر داعيه ي استقلال داشت، و به طور مرموزي مي كوشيد رهبري برادرش (ميرزا يحيي) را ناديده بگيرد، مورد اعتراض و تهديد بزرگان بابيه قرار گرفت، او هم قهر كرد، و در خفاء به طرف كوه هاي سليمانيه در ميان اكراد رفت و به صورت ناشناس، در سلك درويشان در ميان آن ها با نام درويش محمد به سر برد [1] .
بابيان به جستجوي او پرداختند، وقتي فهميدند كه كجا است، ميرزا يحيي نامه اي براي او نوشت و از او خواهش كرد كه به بغداد برگردد، او هم به بغداد مراجعت كرد، چنان كه در صفحه ي 194 ايقان [2] مي گويد:
«قسم به خدا كه مهاجرتم را خيال مهاجرت نبود كه محل اختلاف احباب نشوم و مصدر انقلاب اصحاب نگردم... باري تا آن كه از مصدر امر (ميرزا يحيي) حكم رجوع صادر شد و لابد تسليم نمودم و راجع شد.»
* * *
[1] در كتاب الدريه تأليف عبدالحسين آيتي، صفحه 343 و كتاب رحيق مختوم تأليف اشراق خاوري، صفحات 305 و 306 و 331 به مطالب فوق اشاره شده است.
[2] 199 صفحه اي طبع فرج الله زكي مصر (موجود در كتابخانه آيت الله العظمي نجفي مرعشي در قم).