ايضا شبهه و وسوسه ي ديگر و جواب آن

مي گويند: مسئله ي عدم نسخ شريعت را يهود و نصاري هم نسبت به دين خود معتقدند و اجماع بر آن دارند و در رد دين و شريعت مسيح و اسلام هر يك تمسك به اجماعشان بر عدم نسخ شريعت خود مي جويند.
گلپايگاني در (ص 277) فرائد مي گويد: «و آيا پس از آنكه ديديم كه امم عظيمه و ملل كبيره به اين حبل موهون (يعني اجماع امت) متمسك شدند و در بئر ضلالت فرورفتند شايسته است كه عاقل به اين دليل باطل تمسك جويد و از بشارات كتاب كريم و نبي عظيم غافل ماند و از طريق مهلك آراء و ظنون، به امم هالكه ملحق گردد.»
مي گويم: از آنچه در اين كتاب كوچك راجع به خاتميت شريعت اسلام و عدم نسخ آن گذشت براي هر عاقل بصير منصفي به خوبي معلوم مي شود كه گفتار امثال گلپايگاني به اينكه كتاب كريم و نبي عظيم به ظهور شارعي و شريعت جديدي غير اسلام بشارت داده اند كذب محض و افتراء بحت است اعاذنا الله من نحو هذا البهتان العظيم بحق محمد و آله الطيبين الطاهرين.
بلكه كتاب كريم و فرمايشات نبي عظيم و ائمه هداة مهديين همه باعلاصوت به خاتميت نبوت و رسالت و شريعت خاتم الانبياء صلي الله عليه و آله ناطق مي باشند و براي تمسك مسلمين در مسئله عدم نسخ شريعت اسلام چنين برهانهاي الهي عظيم و حبلهاي محكم متين و عروه ي وثقي در مدارك اصلي دين موجود است و اجماعشان نيز كاشف قطعي از وجود همين مدارك اصلي است به خلاف اجماع يهود و نصاري، بنابراين مجرد ادعاي يهود و نصاري حجت و مسموع و متبع نخواهد بود به خلاف دعوي مسلمانان.