مسیحیت
برخلاف انچه امروز مسیحیان مدعی هستند تاریخ مسیحیت اثبات کرده که هیچ نطر مخالفی را تحمل نمیکند. دوران تفتیش عقاید نمونه بارز این مسئله است. توماس آکویناس نیز جرم بدعت گذاران را بیشتر از جاعلان پول دانسته و آنها را مستحق اعدام میداند.
مسیحیان ادعا میکنند از آنجا که نام حضرت عیسی(ع) بیشتر از نام حضرت محمد(ص) در قرآن ذکر شده، پس طبق قرآن، حضرت عیسی مقامش بالاتر است. این در حالی است که حضرت رسول (ع) گرچه نامشان زیاد تکرار نشده اما با القاب زیادی به ایشان اشاره شده است. ضمن اینکه ذکر نام، دلیل بر برتری نیست و نام حضرت موسی(ع) بیشتر از حضرت عیسی(ع) ذکر شده.
در کتاب اول پادشاهان که یکی از کتب مقدس مسیحیان است، شاهدیم که به کتابی استناد ارجاع داده شده که نه تنها وجود ندارد؛ بلکه جزو کتب مقدس هم نیست و انسان او را نوشته است. برخی اشکال میکنند که چگونه میشود کتابی که ادعای وحی دارد به کتابی که دست نوشته است ارجاع داده است؟ آیا اعتبار منابع بشری از منابع الهی بیشتر است؟
در مورد نظر مسیحیت در مورد زن باید گفت کتاب مقدس مسیحیان نظرات مثبتی نسبت به زنان ندارد. طبق تورات، این زن بود که مرد را تشویق به خوردن میوه درخت ممنوعه کرد و باعث سقوط آدمی شد. عهد عتیق نیز قوانین سرسختی برای زنان وضع کرده است. در عهد جدید پولس زن را موجودی برای مرد و در رتبهای پایینتر میداند.
مسیحیان با وجود اینکه معتقد به تثلیث هستند، خود را موحد نیز میدانند. اینکه اعتقاد به الوهیت سه شخص با یکتاپرستی، چگونه جمع میشود، الهی دانان مسیحی را به چالش میکشد. مسیحیان در نهایت به این نتیجه رسیدهاند که تثلیث را بدون اینکه بفهمند، بپذیرند.
سوسینیانیزم یکی از گروههای اصلاحگر مسیحی بودند که در قرن 17 میلادی به وجود آمد. پیروان این فرقه، الوهیت حضرت عیسی (ع) را قبول نداشتند، کتاب مقدس را حاوی اشکالات میدانستند و معتقد بودند گناه اولیه مخالف منطق است و هرچه با عقل در تعارض باشد، نمیتواند وحی خدا قلمداد شود.
با وجود تصدیقاتی که قرآن از کتاب مقدس دارد؛ اما از مقایسه برخی آیات قرآن و آموزههای کتاب مقدس میتوان به تحریف این کتاب پی برد. قرآن انبیا را معصوم میداند، در حالی که کتاب مقدس برای آنها عصمت قائل نیست. قرآن کتاب الهی را مصون از اختلاف میداند، در حالی که در کتاب مقدس شاهد اختلافات هستیم. همه اینها باعث شده برخی محققین نه تنها کتاب مقدس را تحریف شده؛ بلکه جعلی بدانند.
شاهدان یهوه یکی از فرقههای مسیحی هستند که عقاید متمایزی با جریانات اصلی مسیحت دارند. آنها تثلیث را نمیپذیرند و خدای واقعی را یهوه میدانند. شاهدان یهوه همچنین بازگشت ثانویه مسیح را بازگشتی روحانی تعبیر میکنند که از سال 1914 شروع شده است.
برخی مستشرقین شباهت داستانهای قرآن با روایات تورات و انجیل را دلیل بر رونوشت قران از آن کتابها میدانند، این در حالی است که این شباهت به دلیل داشتن منبع الهی مشترک است نه به خاطر رونوشت کردن. قرآن کریم ضمن اشاره به داستانهای کتاب مقدس، آموزههای باطل آنها را نفی کرده است.
مسیحیان ادعا میکنند که اینکه قران کریم گفته نام حضرت یحیی (ع) بین یهودیان سابقه نداشته اشتباه است و این نام در آن زمان متداول بوده است. آنها برای اثبات ادعای خود نام یوحانان را ذکر میکنند در حالی که این نام، در ریشه با یحیی متفاوت است و افرادی که در عهد جدید یحیی نام داشتهاند، بعد از تولد حضرت یحیی (ع) به دنیا آمدهاند.
درروایت اسلامی، شباهت هایی در تولد امام زمان(عج) و حضرت عیسی(ع) ذکر شده، یکی از این شباهتها، در مورد تولد مخفیانه امام مهدی(عج) و حضرت عیسی(ع) است. حکمت خدا چنین واقع شد که برای درامان ماندن از گزند دشمنان خدا، این دو حجت الهی، مخفیانه متولد شوند.
برخلاف اسلام که ازدواج را مستحب مؤکد میداند، مسیحیت ازدواج را مانع پیشرفت معنوی میداند. مسیحیانی که نتوانند در برابر وسوسههای شیطانی مقاومت کنند میتوانند ازدواج کنند. در مسیحیت خطبه عقدی که سبب محرمیت زوج شود، وجود ندارد و زوجین به خواندن بخشیهایی از کتاب مقدس که مربوط به ازدواج است در حضور کشیش بسنده میکنند.
مسیحیان تبشیری همواره خدای اسلام را خدای خشم و خدای مسیحیت را خدای رحمت معرفی میکنند؛ اما در حقیقت، در اسلام و مسیحیت، خدا دارای دو جنبه خشم و رحمت است و در کتاب مقدس هر دو دین به این دو جنبه اشاره شده است.
زهد در اسلام به معنی عزلت نشینی و پشت کردن به کار دنیا نیست. این دوگانگی که در اعتقاد برخی مسلمانان دیده میشود، ریشه مسیحی دارد. در اسلام اعمال دنیوی را نیز میتوان به نیت عبادت و زهد انجام داد و اعمال اخروی نیز فوائد دنیوی دارند.