ارزيابي مسأله قائميت باب و نتيجه گيري

ما در اينجا فعلا در اين صدد نيستيم كه تشريح كنيم كه ادعاي قائميت باب با روايات و شرايطي كه در آن روايات براي ظهور حضرت قائم (عج) و علايم آن و نشانه هاي بعد از ظهور و... آمده هيچ گونه تطبيق با ميرزا علي محمد نمي كند، ولي در اينجا اين حق را داريم كه بگوييم: اگر ميرزا علي محمد (طبق مداركي كه قبلا ذكر شد) ادعاي بابيت كرد و خود را عبد و مأمور امام زمان دانست، چرا اينك ادعاي قائميت مي كند؟ آيا اين دو ادعا متناقض نيستند؟!
خود ميرزا علي محمد به اين تناقض شاخدار پي برد، ولي براي فريب اغنام الله، دستور داد كه نوشته هاي سابق (در مورد بابيت خود) از جمله احسن القصص را بشويند و از بين ببرند، خوشبختانه اين دستور عملي نشد و كتاب احسن القصص باقي ماند.
پيروان باب در پاسخ اين اعتراض به دست و پا افتادند و با توجيهات بي سر و ته و مضحك خواستند به اين اعتراض پاسخ گويند، از توجيهات آنها اين كه گويند ميرزا علي محمد دستور خود را بدين گونه توجيه نمود: «لاجل ضعف الخلق (در ابتداء) قدري مطالب را تنزل دادم!!!» [1] .
به راستي او كه فرياد مي زد:
«و اني انا عبد من عباده؛ من بنده اي از بندگان حضرت بقية الله هستم.»
چگونه مي توان سخن به اين روشني را به معني ديگر توجيه و تأويل كرد؟
* * *
[1] نقطة الكاف، ص 145.