چگونگي تأسيس مذهب شيخيه به طور خلاصه

در سال 1175 ه. ق و به قولي در سال 1166 ه. ق در آبادي «احساء» واقع در كشور عربستان سعودي كنوني، در قسمت خليج فارس، پسري به دنيا آمد، او را احمد ناميدند، او بزرگ شد و پس از تحصيلات اوليه، با فرقه هاي صوفيه كه داراي سابقه ي طولاني از عصر امام صادق عليه السلام تاكنون دارند روابط پيدا كرد، و كم كم روحيه ي صوفي گري در او پديدار شد، او در 67 سالگي در مدينه در سال 1242 ه. ق از دنيا رفت و در قبرستان بقيع دفن گرديد. يكي از عقايد او اين بود كه معاد جسماني را قبول نداشت، مورد اعتراض مراجع و علماي بزرگ عصر، مانند: ملا محمدتقي قزويني (شهيد ثالث) آقا سيد مهدي، حاج ملا محمدجعفر استرآبادي، سعيد العلماء مازندراني، شيخ مرتضي انصاري، شيخ محمد حسن صاحب جواهر و... قرار گرفت، همه ي اين علما بطلان مذهب او را اعلام كردند. [1] .
او براساس پيشينه ي فكري صوفي منشي، در عين آن كه شيعه بود، اعتقاد به چهار اصل داشت كه عبارتند از: 1 - خدا 2 - پيامبر 3 - امام 4 - باب امام (يعني واسطه مخصوص بين امام و مردم) و مدعي بود كه من نايب و باب خاص امام زمان (عج) هستم. او در آخر عمر وقتي كه تصميم به مسافرت به مكه گرفت، يكي از شاگردانش به نام «سيد كاظم رشتي» را جانشين خود كرد، و از مريدانش خواست كه در غياب خود و پس از مرگش از سيد كاظم رشتي پيروي كنند. پيروان شيخ احمد احسايي كه زياد شده بودند به عنوان پيرو مذهب شيخيه معروف گشتند، پس از مرگ شيخ احمد احسايي، سيد كاظم رشتي زمام امور شيخيه را به دست گرفت، او هم عقيده ي استادش شيخ احمد احسايي بود، از صف مسلمين دسته جدا كرده و داراي مريدان مخصوص بود. سرانجام سيد كاظم در سال 1259 ه. ق پس از گذشتن 17 سال از مرگ استادش شيخ احمد احسايي، از دنيا رفت. او براي پيروان و شاگردان خود، جانشيني تعيين نكرد، آنها پس از مرگ او حيران و سرگردان بودند، سرانجام چهار نفر ادعاي جانشيني سيد كاظم رشتي را نمودند كه عبارتند از: 1 - حاج كريم خان كرماني 2 - ميرزا شفيع تبريزي 3 - ميرزا طاهر حكاك اصفهاني
4 - ميرزا علي محمد شيرازي معروف به «سيد باب» مؤسس فرقه ي بابي گري. اكثر پيروان سيد كاظم رشتي به حاج كريمخاني معروف هستند، مركز اين گروه، كرمان است، و رهبرشان اكنون يكي از نوادگان حاج محمد كريم خان مي باشد. سيد علي محمد باب يكي از كساني بود كه ادعا كرد كه من چهارمين نفر هستم كه بايد جانشين سيد كاظم رشتي گردم، به اين ترتيب سر و كله سيد علي محمد باب در اينجا پيدا شد و كم كم - چنانكه شرح داده خواهد شد به قدرت رسيد و فرقه ي ضاله بابي گري را تأسيس نمود. [2] .
تا اينجا نتيجه گرفتيم كه صوفيه از قديم و نديم از مسلمين دسته جدا كرده و به صورت فرقه هاي گوناگون در طول تاريخ از عصر امام صادق عليه السلام تاكنون بروز كردند، و در ميان آن ها «شيخيه» به سرپرستي شيخ احمد احسايي پديدار گشت، سپس بابي گري، و بهايي گري، از شيخيه متولد گرديد. با توجه به اين كه هر كدام از اين مدعيان با ادعاهاي دروغين مهدويت و بابيت در رابطه با امام زمان (عج) به وجود آمدند. جالب توجه اين كه: در سال هايي مانند عصر فتحعلي شاه كه بين ايران و روسيه تزار جنگ هاي سختي بروز كرد، مردم از جنگ فرسايشي خسته و افسرده شده بودند، و به دنبال پناهگاه معنوي مي گشتند، حالتي پيش آمده بود كه همه در اين ايام در انتظار فرج امام زمان (عج) به سر مي بردند، تا ملت اسلام را از يوغ ظلم روسيه تزاري نجات دهد، شيخ احمد احسايي از اين فرصت سوء استفاده كرده و همواره از امام زمان (عج) و ظهور او صحبت مي كرد، و اظهار نزديكي و تقرب به حضرت مهدي (عج) مي نمود، و همين موجب شد كه عده اي به او گرويدند، و به جاي پناه گاه صحيح، به پناهگاه كاذب روي آوردند.
و او نيز افكار باطل خود را به عنوان شيعه ي خالص ترويج كرد، و در نتيجه باعث بروز مذهب انحرافي شيخيه گرديد، تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل. درباره مذمت صوفيه از زبان پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم و امامان معصوم عليهم السلام، روايات متعددي نقل شده [3] ما در اينجا نظر شما را به يك روايت جلب مي كنيم: به سند صحيح حضرت رضا عليه السلام فرمود: «من ذكر عنده الصوفية و لم ينكرهم بلسانه و قلبه، فليس منا، و من انكرهم فكانما جاهد الكفار بين يدي رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم؛ كسي كه در نزدش سخن از صوفي ها به ميان آيد، ولي او آنها را انكار نكند، از ما نيست، و كسي كه صوفيان را انكار كند، مانند آن كسي است كه در ركاب رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم با كافران مي جنگد» [4] .
* * *
[1] مطالع الانوار عربي، چاپ مصر، ص 3، مرتضي مدرسي، كتاب شيخ احمد احسائي و....
[2] چنان كه در شرح حال سيد علي محمد ذكر مي شود، طبق مدارك، وي در كودكي به مكتب شيخ محمد عابد مي رفت، و شيخ محمد عابد از شاگردان شيخ احمد احسايي و سيد كاظم رشتي بود.
[3] اين روايات در كتاب الاثني عشريه شيخ حر عاملي، جمع آوري شده است.
[4] شيخ حر عاملي، الاثني عشريه، ص 32، سفينة البحار، ج 2، ص 57.